هدایت شده از علی شیرازی
❤ ناگفتنی هایی از زندگی سردار دل ها ♦️قسمت دویست و پنجاه و ششم ✍ علی شیرازی دختر شهید محمدرضایی گفت: وقتی خبر پیدا شدن پیکر مطهر پدرم را به ما دادند، شام ۶ اسفند و شب تولد حضرت زهرا (س) بود. شب شهادت حضرت زهرا (س) حضرت آقا دعا کردند، شب تولد آن حضرت هم ما مطلع شدیم جنازه بابا پیدا شده است. از آن روز نگاه و عشقم به ولایت خیلی بیشتر شد. با خانواده شهید به کنار بدن پاک شهید محمدرضایی رفتیم و به نیابت از نائب برحق امام زمان (عج) بر پیشانی شهید بوسه زدم. روز ۱۵ اسفند نیز به شال رفتم تا بدن شهید را خودم به خاک بسپارم. یکبار دیگر پیشانی او را بوسیدم و چفیه حضرت آقا را روی پیکر وی انداختم و با چشم های گریان از قبر بیرون آمدم و پشت تریبون رفتم تا عشق ولایت را به این شهید، به مردم بگویم. در همین روز و قبل از سفر به شال، در شهرک نیروی قدس، به منزل شهید شفیعی رفتم. دختر شهید تازه ازدواج کرده بود و من ۲ انگشتر، به عنوان هدیه ازدواج، از طرف حضرت آقا برای عروس و داماد بردم. روز شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۷ با حاج قاسم جلسه داشتم. داستان چفیه و حضرت آقا و شهید محمدرضایی را به حاج قاسم گفتم. لطف امام خامنه ای به خانواده شهدا را نیز ستودم. حاجی گفت: با توجه به اجرای خوب کنگره شهدای روحانی مدافع حرم، کنگره بین المللی شهدای مدافع حرم را در سال آینده، در ایران برگزار کنید. این کنگره به یاد تمام شهدای ایرانی، لبنانی، سوری، عراقی، پاکستانی و افغانستانی باشد. ایشان گفت: خودت دبیر کنگره باش. بناشد در عراق نیز یک یادواره برای شهدا برگزار شود. کتاب خاطرات شهدا هم ترجمه گردد. 🇮🇷https://eitaa.com/alishirazi_ir