🗓۸ آگوست؛ سالروز خودکشی نرون؛ امپراطور سفاک روم 🔹كلاديوس سزار ــ معروف به نرون ــ در ۳۱ ژانويه و یا ۱۵ دسامبر سال ۳۷ میلادی به‌دنيا آمد. 🔸مادر نرون ــ «آگریپینای کوچک» ــ زنی زیبا، زیرک، جاه طلب و البته بی رحم بود. آگریپینا بعد از مرگ همسرش، به عموی خود ــ امپراتور «کلودیوس» ــ نزدیک شد و با اغواگری کلودیوس را به قتل همسرش ــ «مسالینا» ــ واداشت و خود با او ازدواج کرده، به عنوان امپراتریس (ملکه روم) تاج‌گذاری کرد. آگریپینا با نفوذ بر کلودیوس و افسران و ارتش روم، پسر کوچکش نرون را به عقد دختر کلودیوس یعنی «اکتاویا» درآورد و با اینکه کلودیوس خود دارای پسر بود، اما نرون را به عنوان ولیعهد معرّفی کرد. آگریبینا دستور داد به نام نرون سکّه بزنند. پس از مدّتی همسرش کلودیوس را با قارچی سمّی مسموم کرد و به این ترتیب نرون ۱۶ساله جانشین پدرخواندۀ قدرتمند خود شد و امپراتوری خود را آغاز کرد. 🔹در ۳ سال نخست، آگریپینا قدرت اصلی روم بود و نرون نقشی در ادارۀ امور نداشت. ملکۀ مادر با کمک سیاستمداران عاقلی چون «سِنِکا» و «بوروس» کشور را اداره می‌کرد. مورخان معتقدند این ۳ سال یکی از باشکوه‌ترین دوران‌های حکومت روم بوده است. در این مدت، مجازات اعدام لغو شد، مالیات‌‌ها کاهش یافت، به برده‌ها توجه شد، به امور قضایی و اقتصادی رسیدگی شد، تجارت رونق یافت، ارتش سامان یافت، هنر رونق یافت، مسابقات ارابه‌رانی و کشتی برگزار شد و نبرد گلادیاتورها لغو گردید. این اتفاقات باعث شد، نرون به شهرتی فراگیر برسد. 🔸نرون که شدبداً زیر سلطه و محدودیت مادر بود، در ۲۰سالگی با زنی به نام «پوپایا سابینا» آشنا شد. زنی زیبا که به اندازه آگریپینا زیرک بود. با خدعۀ سابینا، نرون تلاش کرد آگریپینا را از دور خارج کند. آگریپینا ۳ بار مسموم شد، اما هر بار جان سالم به در برد. یک بار هم سعی کردند او را در دریاچه غرق کنند اما او شناکنان خود را به ساحل رساند. نرون که این تلاش‌ها را بی نتیجه دید علناً دستور قتل مادرش را صادر کرد و سربازانش با شمشیر آگریپینا را به قتل رساندند. به این ترتیب، نرون به قدرت اول روم تبدیل شد. سپس از همسرش اکتاویا جدا شد و با سابینا ازدواج کرد. 🔹نرون که بعد از قتل آگریپینا دچار جنون شده بود و ترس و عذاب وجدان او را رها نمی‌کرد، به شراب و موسیقی پناه برد تا نجات یابد، اما همزمان ترس شدیدی از مرگ، شورش سربازان و مردم داشت. به همین دلیل، شروع به کشتن اطرافیانش کرد. او می‌کشت و می‌کشت تا کشته نشود. سر همسر سابقش را برید، و شروع به قتل و قلع و قمع سناتورها، افسران ارتش و گارد ویژۀ امپراتوری کرد. حتی استاد دانشمندش بوروس را کشت و سنکا را نیز تبعید کرد. 🔸نرون که علاقۀ زیادی به هنر داشت. روزی در یکی از تئاترهای رم شخصا نمایشی را اجرا و بازی کرد. مردم به خشم آمدند که نرون جایگاه امپراتوری را خوار و خفیف کرده است. اعتراض مردم و آشوب در تئاتر باعث شد نرون از مردم رم نیز متنفر شود و دامنۀ خشونت و قتلعام را گسترش دهد. در این زمان بود که شهر رم آتش گرفت و دو سوم آن سوخت (سيزدهم ژوئيه ۶۴م). در شهر شایعه شد که نرون شخصا شهر را سوزانده و در وصف شهر سوخته ترانه‌ای خوانده و سازی زده است. برخی نیز بر این باور بودند که خدایان علیه امپراتور به خشم آمده و شهر را به عذاب دچار کرده‌اند. امّا نرون تقصیر را به گردن مسیحیان انداخت و دستور داد يك‏صد هزار مسيحی را در آتش بسوزانند یا به صلیب بکشند. با گسترش اعتراض‌ها و قیام‌های مردمی، دامنۀ قتلعام‌های بی‌رحمانۀ نرون هم افزایش یافت. 🔹این اتفاقات سناتورها و افسران را به فکر کودتا انداخت، کودتاهایی که همه شکست خوردند. نرون شروع به کشتار نزدیکان خود کرد، مجلس سنا را لغو کرد، سناتورها را به قتل رساند و حتی معلم قدیمی خود یعنی سنکای فیلسوف را در زندان به قتل رساند. همچنین دستور داد که لوکانوس ــ بزرگترین شاعر روم در آن زمان ــ که از بستگان سنکا بود کشته شود و او نیز از طریق بریدن ورید خودکشی کرد. آخرين شورش بزرگ عليه نرون توسط ارتش روم صورت پذيرفت. «گالبا» ــ فرماندار هیسپانیا و از بزرگترین فرماندهان جنگی روم ــ علیه امپراتور جوان دست به شورش زد. این قیام که به نام «شورش ویندکس» مشهور است شکست خورد، اما گالبا بیرون رم اردو زد. همزمان، افسران رده بالای ارتش و سناتورها در داخل رم علیه نرون قیام کرده و گالبا را به عنوان امپراتور خود برگزیدند. 🔸نرون که فاصله خود را با مرگ کم می‌دید، در لباسی مبدل از کاخ خود گریخت و در یونان از ترس شكنجه شدن توسط مخالفان، در ۸ اوت (و به نقلی در تاریخ ۹ یا ۱۱ ژوئن) سال ۶۸ میلادی، درحالی‌كه ۳۱ سال بيش‌تر نداشت، با بریدن گلویش به زندگی خود پایان داد. او قبل از مرگش گفته بود: «افسوس که با مرگ من جهان هنرمند بزرگی را از دست می‌دهد.»! 🆔 @ss_alavi_ir