🔷قرائنی بر حضرت رسول اکرم صلواة‌الله‌علیه‌وآله 🔸مطلب نخست؛ سوءقصدها 🔻بخش دوم؛ تلاش‌ برای ترور پیامبر صلواة‌الله‌علیه‌وآله ۲ـ۳ـ یهودیان ▪️بنی نظیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سوی بنی‌نضیر رفت تا در پرداخت دیه از آنها کمک بگیرد. یهودیان گفتند آنچه فرمان دهی انجام می‌دهیم لکن استدعا داریم امروز میهمان ما باشید، حضرت به لحاظ امنیتی نپذیرفت که داخل حصار آنها شود لذا بر دیوار قلعه آنها تکیه داده و نشست. یهودیان با خود گفتند اکنون بهترین فرصت است برای کشتن محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، لذا یک نفر به پشت بام برود و سنگی بر سر او بغلطاند و ما را از زحمت او برهاند. جبرئیل پیامبر را از نقشه شوم آنها مطلع نمود پیامبر برخاست و به سوی مدینه بازگشت.[۱] ▪️زینب دختر حارث پس از جنگ خیبر، "زینب دختر حارث" و همسر "سلام بن مشکم" گوسفند بریانی را به سم آغشته نمود و به پیامبر هدیه کرد. و چون فهمیده بود که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ماهیچه دست گوسفند را بیشتر دوست دارد لذا آن قسمت را به سم بیشتری آغشته کرده بود. هنگامی که غذا را جلوی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نهاد آن حضرت ماهیچه دست را برداشته و تکه‌ای از آن را در دهان گذاشت امّا آن را نبلعید. حضرت لقمه را بیرون آورد و فرمود این استخوان به من خبر می‌دهد که مسموم است سپس آن زن را فراخواند و او اعتراف کرد...[۲] ۲ـ۴ـ منافقین ▪️ماجرای عقبه هنگامی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به همراه کاروان از تبوک به مدینه بازمی‌گشت در بین راه گروهی از اصحاب توطئه کردند که هنگام عبور حضرت از عقبه که راه باریکی بوده است شتر حضرت را رم دهند تا حضرت به دره سقوط کند و کشته شود. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از این توطئه مطلع شد لذا به عمّار فرمود تا زمام شترش را بگیرد و «حذیفه» نیز آن را براند. در همان حال که می‌رفتند صدای هجوم آن گروه را که صورت خود را پوشانده بودند از پشت سر شنیدند که ایشان را محاصره کرده بودند. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خشمگین شد و به حذیفه دستور داد تا آنها را شناسایی کند حذیفه با عصای سرکجی که داشت به سر و صورت شترهای منافقین حمله‌ور گردید. آنها ترسیدند لذا با شتاب گریختند و خود را در میان مردم ‌انداختند. حذیفه بازگشت و به رسول خدا ملحق شد. پیامبر فرمود: ای حذیفه آیا کسی از آنها را شناختی؟ حذیفه گفت شتر فلانی و فلانی را شناختم و تاریکی شب زیاد بود و آنها روی خود را پوشانده بودند. پیامبر فرمود: آیا دانستی که ماجرای آنها چیست و چه می‌خواهند؟ عرض کرد نه یا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). حضرت فرمود: آنها تصمیم داشتند تا با من حرکت کنند و هر وقت به گردنه وارد شدم مرا از آن به پایین بیندازند و بکشند. حذیفه گفت: آیا وقتی مردم رسیدند آنها را مجازات نمی‌فرمایی؟ پیامبر فرمود خوش ندارم که مردم هر جا نشستند بگویند محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اصحاب خود را کشت. آنگاه رسول خدا آنان را یک‌یک نام برد.»[۳] بدین جهت حذیفه «صاحب سِرّ» رسول خدا بود و هر گاه شخصی می‌مُرد عمر دنبال حذیفه می‌فرستاد و اگر حذیفه بر او نماز می‌خواند عمر هم نماز می‌خواند و اگر حذیفه بر او نماز نمی‌خواند عمر هم نماز نمی‌خواند،[۴] زیرا قرآن از نماز خواندن بر منافقین را نهی فرموده است: «وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ»[۵] 📚منابع: ۱ـ ابن‌حجر، فتح‌الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۷، ص۲۵۴؛ بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۴. ۲ـ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۵؛ و ابن‌حجر، فتح‌الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۷، ص۳۸۱؛ بحارالانوار، ج۲۱، ص۶. ۳ـ السیرة الحلبیة، ج۳، ص۱۲۰. ۴ـ اسد الغابة، ج۱، ص۳۹۱. ۵ـ سورۀ توبه، آیۀ ۸۴. ادامه دارد 🆔 @ss_alavi_ir