🔻عرفتُ الله بفسخ العَزائم
در ایتا با یکی از دوستان معاونت بینالملل حوزه صحبت میکردم. از او خواستم ما را دعا کند و گفتم که امسال (پارسال) توفیق زیارت نداریم. پاسخ داد که ظرفیت مبلغین هنوز تکمیل نشده و برای اعزام تبلیغی فرصت هست. گفتم امسال شرایطی در نظر گرفته شده که شامل حال من نمیشود، گفت مهم نیست، تشریف بیاورید.
بسیار خوشحال شدم. به سید محمدامین که خبر دادم و در انتظار برق شادی در چشمانش بودم، بلافاصله پرسید: با همان تیم سال گذشته میرویم؟ گفتم نه. آن کادر و آن تیم کاملاً تغییر کردهاند و مبلغین امسال را اصلاً نمیشناسم. چهرهاش در هم رفت و گفت: نمیخواهم، کنسلش کن تا خودمان پدر و پسری از مسیر بغداد برویم.
پیادهروی اربعین معمولاً از مسیر نجف به کربلا انجام میشود، اما عراقیها مسیر دیگری نیز دارند که از کاظمین به کربلاست؛ جاده بغداد. این مسیر از نظر امکانات و پذیرایی تفاوتهای بسیاری با مسیر نجف ـ کربلا دارد. موکبداران این مسیر، افراد متموّلی هستند و مسیر نیز نسبت به مسیر نجف خلوتتر است. پسرعموی سید محمدامین که سال گذشته از این راه رفته بود، توصیف خوراکیها و پذیراییهای ــ به قول خودش ــ لاکچری را برای محمدامین بازگو کرده بود و محمدامین که حالا امکان اعزام با تیم مبلغین سال گذشته میسر نشده بود، اصرار داشت که با هم از جاده بغداد پیادهروی کنیم. اما حالا که عزیزان معاونت به من لطف کرده بودند و با اعتماد به تجربه سال گذشته، بدون گذراندن دوره آموزشی و مصاحبه، از من دعوت کرده بودند، امکان لغو برایم وجود نداشت. ضمن اینکه اگر لغو میکردم، مشکلات مالی و شرایط اولیه سفر همچنان باقی بود و میدانستم سفری بسیار دشوار در پیش خواهیم داشت. محمدامین هیچ تصوّری از گرما و شلوغی کربلا نداشت و وقتی برایش توضیح میدادم که ممکن است اصلاً نتوانیم جای خواب پیدا کنیم، میگفت: خب پول بیشتری قرض بگیر تا به هتل برویم!!!
از بخش اعزام به من اطلاع دادند که تنها گروهی که هنوز ظرفیت مبلّغ دارد، گروه مبلّغان بغداد است. باید خودمان را به بغداد میرساندیم و حدود ده روز در محل تبلیغ مستقر میشدیم. عملاً امکان و فرصت پیادهروی وجود نداشت، بنابراین من نیز کولهپشتی برنداشتم و با ساک دستی راه افتادیم. محمدامین همچنان دعا میکرد که تبلیغ کنسل شود.
چون ما با قطار خرمشهر و از مرز شلمچه رفتیم، یک روز دیرتر از سایر مبلّغین به بغداد رسیدیم. نزدیک اذان صبح بود که در بغداد از اتوبوس پیاده شدیم. برای یافتن محل اسکان با مسئول مربوطه تماس گرفتم... بله، برایتان قابل حدس است که چه جوابی شنیدم. روز قبل مبلغین در موکبها مستقر شده بودند و ظرفیت تکمیل شده بود. دعاهای محمدامین قدم به قدم مستجاب میشد و من لحظه به لحظه نگرانتر میشدم که در کربلا چه خواهد شد.
ادامه دارد