🔷 ارادت امام خمینی به میرزا کوچک خان در نوجوانی و عزیمت ایشان برای ملحق شدن به او 🔸روح الله مصمم می‌شود که خود شخصاً به نهضت جنگل بپیوندد و از آقا مرتضی می‌پرسد چگونه می‌توان به جنگل پیوست؟ برادر بزرگ او ار از این کار به شدت منع می‌کند. او در عوض اجازه گرفت برای مبارزان جنگل مقداری آذوقه بفرستد. 🔹یک روز آقا مرتضی قصیده‌ای در لابه‌لای دفتری که مادر مخارج خانه را در آن می‌نوشت یافت. دانست که از روح الله است. پرسید: «این برای کیست؟» روح الله نوجوان پاسخ داد: «برای میرزا کوچک خان که چندی پیش مهمان ما بود» آقا مرتضی با تعجب پرسید: «خودِ میرزا؟» روح الله پاسخ داد: «بله»... ننه خاور دخالت کرد و گفت: «یک ماه پیش دیدم روح الله خیلی سرحال است. گفتم از وقتی مادرتان رحمت خدا رفته شما غمگین هستید، چطور امروز آنقدر سرحال هستید؟ برایم خواب شب گذشته را تعریف کرد: «شب بود اما خورشید همچنان در آسمان بود. این خانه نیز جنگل بود، جنگلی‌ها با اسب به این خانه آمدند و میرزا در میان آنها بود. برایش چای آوردم، لبخندی زد، بی آنکه چیزی بگوید، خداحافظی کرد». 🔸اولین باری که روح الله برای زیارت حضرت رضا(ع) راهی مشهد مقدس شد، از رئیس کاروان کمک خواست تا برای بازگشت، او را به کاروانی بسپارد که از جاده شمال عبور کند... راه گیلان را در پیش گرفت تا ماسوله را ببیند. 🔹او پایگاه میرزا را از نزدیک می‌بیند اما این دیدار مصادف است با زمانی که این نهضت در پشت پشته‌های توطئه، خاکستر شده بود. 📚کتاب خمینی روح الله، سید علی قادری، مرکز حفظ و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۳، جلد اول، صص ۲۳۲- ۲۳۸. 🆔 @ss_alavi_ir