📜بازمانده : تجلی موسی در خانه فرعون بازخوانی فیلم سینمایی بازمانده، باز نشر به مناسبت جنگ غزه ⏱مدت زمان تقریبی مطالعه: ۱۰ دقیقه قسمت1⃣از 2⃣ ✅ احتمالا همه ما فیلم سینمایی «بازمانده»، اثر ماندگار مرحوم سیف الله داد را دست کم یک بار دیده ایم. 🌼 سالهای کودکی را خوب به یاد دارم که به صورت دسته جمعی از تنها تلویزیون کل فامیل در خانه پدربزرگ، بازمانده را می دیدیم. یادم است که مادر، موقع تماشای فیلم گاهی لبه روسری اش را جلوی چشمانش می گرفت و وقتی بر می داشت، روسری از اشک خیس خیس بود. این غیر از سکانس درخشان پایانی فیلم بود که طنین قرائت «آیت الکرسی» صفیه، در لحظات قبل از شهادت، هق هق همه را در می آورد و دیگر کسی به فکر پنهان کردن اشکهایش نبود. تکرار مکرر این داستان در تمام این سالها، نتوانسته فوران احساس و عاطفه را خاموش کند و هنوز حس خانواده ما کم و بیش همان است که بود. 🌹راز این ماندگاری را باید ورای اموری همچون کارگردانی یک دست و هنرمندانه، بازی های خوب (به خصوص بازیگر نقش «صفیه»، نقش اول فیلم) و موسیقی فوق العاده مجید انتظامی جست. (گرچه بدون اینها نیز اثر ماندگاری تولید نمی شد و بلکه این صورتها در بدنه اصلی داستان روح دمیده). 💐برگ برنده اصلی «بازمانده»، سبک روایت و قصه گویی آن است. روایتی که تا دل قصه های کهن بشری پیش می رود و داستان را از مواجهه ای عربی_عبری و یا حتی اسلامی_یهودی فراتر برده و به داستانی انسانی فطری تبدیل می کند که برای همه قابل فهم و احترام است. هدف بنده از نگارش این متن پرداختن به این وجوه داستان «بازمانده» است: 🌿یکم: ارض در زبان عربی «مؤنث» است. در زبان فارسی به وطن «مام میهن» می گوییم و او را مادر خود می دانیم. این نام گذاری بی سبب به نظر نمی رسد. سرزمین و میهن، بستر رشد انسان است. امکانات و استعدادهایش را در اختیار آدمی می گذارد و انسان در دامان او رشد می کند‌. سرزمین همچون ماده (به معنای فلسفی کلمه (قوه و قابلیت)) خود را در اختیار آدمی می گذارد تا فاعلیت انسان به فعلیت برسد. میهن، مادر است و از سوی دیگر، مادر، میهن است. مادر ریشه است و بستر رشد. خودش را فدا می کند تا انسان ببالد و در هنگام غمها مأمن و پناه و منزل آدمی است. صفیه در فیلم «بازمانده» در نقش مادر دکتر، همان سرزمین فلسطین است. دغدغه اصلی او نه مبارزه و مقاومت که حفظ خانواده و فرزندان است. در ابتدای داستان او حتی با شوهر مبارزش دقیقا به خاطر مشی و شیوه مبارزه مشکل فراوان دارد در حدی که زندگی مشترکشان از هم پاشیده به نظر می رسد. او به خاطر حفظ فرزند و نه مبارزه به حیفا که به تازگی اشغال شده است می رود تا دکتر (پسرش) و خانواده را به خروج از حیفا و به نوعی فرار از آن و مهاجرت به غزه دعوت کند. پس از شهادت دکتر و زنش، او تنها به نجات فرحان (نوه نوزادش) می اندیشد که به چنگ خانواده ای اشغالگر افتاده است. در مسیر اتفاقات داستان، مادر می فهمد که تنها راه نجات خانواده و فرزندان مقاومت و شهادت است. هنر داستان همین جاست که یک مادر و در راستای وظایف مادری به مقاومت و شهادت می رسد. مردان آرمان طلبند و مبارزه جو اما آرمان مادر، خانواده است. 🌿او در پایان داستان دیگر تنها به فرحان نمی اندیشد بلکه خود را فدای تمام فرحان های فلسطین می کند. چرا که او دیگر تنها مادر فرحان نیست. او مادر تمام فلسطین است. او خود میهن و خود فلسطین است. 🌼دوم: خانواده اشغال گر «کوشن» پس از شهادت دکتر و همسرش خانه آنها را اشغال می کنند. آنها عقیم و نازا هستند. این ذات اشغال گر است که عقیم باشد. مادر میهنی که آن را اشغال کرده اند متعلق به آنها نیست، از این رو اشغال گر نازاست و آینده ای ندارد. آنها فرزند نوزاد بازمانده دکتر یعنی فرحان را به فرزندی می گیرند و نام آو را «موشه» می گذارند. موشه تلفظ عبری همان «موسی»است. موسایی که در کودکی سر از منزل فرعون در آورد و در جوانی دودمان فرعون را بر باد داد. کنایه آمیز آن که موسای فیلم بازمانده در منزل خودش اسیر فرعونی است که خود را پیرو موسای کلیم می داند. اشاره بازمانده به داستان موسی آن گاه پررنگ تر می گردد که «موشه»یا همان فرحان به آغوش صفیه (مادربزرگش) که خود را دایه او معرفی می کند باز می گردد؛ همچون موسی که مادرش به عنوان دایه او را در آغوش می کشد. @shahr_naame