اگر ما اين اشتباه را مىكرديم و بكنيم كه در مسئله حكومت و مديريت جامعه، ملاك و معيار اسلامى را فراموش بكنيم و به سمت همان فرمهاى رايج دنيايى برويم، معناى جامعه اسلامى ما از بين خواهد رفت. اين نقطه، تعيين كننده است. شايد اين حديث را ماها بارها گفتهايم و شنيدهايم و نقل كردهايم كه « لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَيَةِ كُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعِيَّةٍ فِي اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَيَةِ كُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ كَانَتِ اَلرَّعِيَّةُ فِي أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً»؛ حاصل، اينكه اگر دستگاه مديريت جامعه، صالح و سالم باشد، خطاهاى متن جامعه، قابل اغماض است و در مسير جامعه، مشكلى بهوجود نخواهد آورد. اما اگر مديريت و رأس جامعه، از صلاح و سلامت و عدل و تقوا و ورع و استقامت دور باشد، ولو در ميان مردم صلاح هم وجود داشته باشد، آن صلاح بدنه مردم، نمىتواند اين جامعه را به سرمنزل مطلوب هدايت كند. يعنى تأثير رأس قله و هرم و مجموعه مديريت و دستگاه اداره كننده در يك جامعه، اينقدر فوقالعاده است.
#کتاب_سوم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_ولایت_فقیه
#فصل_سوم
@t_manzome_f_r
مجموعهی تبیین منظومه فکری رهبری