قم را در یک روز سخت و بحرانی ترک کردم. من و تعدادی از دوستان، به خاطر اتفاقی که دقیقا به یاد ندارم، تحت تعقیب بودیم. ما از در مخفی پشت مدرسهی خان که در زیرزمین رختشوی خانه بود، بیرون رفتیم. من سوار اتوبوسی شدم که بیشتر مسافران آن از طلاب و علمایی بودند که برای تبلیغ سفر میکردند. اتوبوس از قم به مقصد کرمان حرکت کرد... بعد از آنکه به کرمان رسیدیم و همه از اتوبوس پیاده شدند. من میبایستی سفر خود را از کرمان تا زاهدان _ در یک مسیر پانصد کیلومتری_ ادامه میدادم... سه روز را در کرمان گذراندم. آن روزها از بهترین ایام زندگی من بود که در مصاحبت با یاران علمی و مبارزاتی میگذشت... بسیار سخت است که انسان دیدار و مصاحبتی را که چند روز با آن اُنس گرفته و لذت جان و آسایش تن خود را در آن یافته، ترک کند؛ بویژه که من تنها، کرمان را ترک میکردم و برای رویارویی با سرنوشتی نا معلوم... رهسپار جایی میشدم که هیچ سابقه و آشنایی قبلی با آنجا نداشتم.
#کتاب_خون_دلی_کهلعل_شد
#کتاب_پیش_نیاز
#فصل_هفتم
@t_manzome_f_r
مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری