تبیین منظومۀ فکری رهبری
غروب آن‌روز به منزل یکی از مؤمنین برای افطار دعوت شده بودم. بعد از افطار، به اتاق خود در مسجد بازگش
صبح زود به مقر ساواک منتقل شدم و تا عصر در آنجا ماندم. در طی این مدت از من بازجویی شد که چند ساعت طول کشید. تعجب کردم وقتی دیدم که بازپرس از دوستان دوران کودکی من است و من در بازی‌های کودکانه او و‌ برادران شرکت می‌کردم پدر و برخی برادرانش از علما و سادات بودند. عصر بود که مرا به فرودگاه آوردند و به همراه دو مأمور در هواپیما به مقصدی که برای من نامعلوم بود، پرواز کرد. بعدا متوجه شدم که عازم تهران هستم.... مرابه سلولی بردند. این سلول مربعی ۲ متر در ۲ متر بود. نیمی از آن کمی بلندتر بود که به‌عنوان سکویی برای نشستن و خوابیدن در نظر گرفته شده بود روی آن هم تشکی پرشده از کاه قرار داشت. دو پتو به من دادند. من برای نخستین بار در چنین اتاقک کوچکی بازداشت می‌شدم. مدتی متحیر نشستم دوروبرم را نگاه کردم. دیدم در سقف روزنه کوچکی هست که نگهبان برای مراقبت از زندانی جلوی آن رفت و آمد می‌کند و به آن سر می‌زند.... @t_manzome_f_r مجموعه تبیین منظومه فکری رهبری