هدایت شده از اسماعیل فخریان
بلندشو بلندشو. بله با شما هستم. بلندشو یک فکری بکن. ببین از تو چه کاری برمی‌آید؟ ببین در این "جهاد عظیم روزگار ما" از تو چه ساخته است؟ نمی‌بینی گرگ‌های دندان‌تیز کرده چطور خواهران و برادران‌مان را دوره کرده‌اند و از چپ و راست با هیولای رسانه، گلوله‌های تحریف و بدبینی ‌و ناامیدی را به ذهن و دل‌شان می‌زنند؟ چه نشسته‌ای؟ منتظر چه هستی؟ به چه کاری مهم‌تر از "تبیین" مشغولی؟ حال که «جهاد تبیین یک فریضه‌ی قطعی و فوری است» باید دید «در این جنگ بی‌امانی که وجود دارد بین اسلام و کفر، بین حق و باطل، بین روایت دروغ و حقیقت، ما در کجای این جبهه قرار داریم؟» باید قیام کرد. باید ایستاد. باید گفت و نوشت. نباید نشست. نباید منتظر ماند تا بیایند یادمان دهند که چه کنیم؟ چگونه بجنگیم؟ خودمان می‌رویم و یاد می‌گیریم. فکر نکن اگر حواست پرت شد، اگر به فرعیات مشغول شدی، دشمن هم می‌نشیند و نگاهت می‌کند، نه. «اگر من و شما در یک مبارزه‌ی شخصی، در یک دفاع شخصی که در مقابل‌مان یک حریف قرار می‌گیرید، بتوانیم حرکت او را پیش‌بینی کنیم، هیچ ضربه‌ای نخواهیم خورد. اما اگر حواسمان پرت شد، غافل شدیم، تمرکز را از دست دادیم، به چیز دیگری سرگرم شدیم، نتوانستیم پیش‌بینی کنیم که او چه کار می‌خواهد بکند، حتماً ضربه می‌خوریم. دشمن که نخوابیده؛ او بیدار است: «و انّ اَخا الحربِ الأرق و مَن نَامَ لم‌یَنُم عَنه». شما اگر حواست پرت شد، شما اگر از موقعیت خودت غافل شدی، دلیل نمی‌شود دشمنی هم که در مقابل توست، حواسش پرت شده باشد؛ او ممکن است حواسش جمع باشد، بزند. پس باید حواس‌ها جمع باشد.» اگر در زندگی‌مان تحولی عظیم پس از صدور فرمان "جهاد تبیین" بوجود نیامده، یعنی در این جنگ، فقط تماشاچی هستیم. همین و بس. @fakhrian_ir