📖
برشی از کتاب خاتون و قوماندان
او آنجا میجنگید و من باید اینجا میجنگیدم. کسی را ندیدم که بگوید خدا حفظ کند این جوانها را که به خاطر ائمه طاهرین، جنگی وحشیانه را تابآور میشوند. نَقل مجلس همه صحبت از سوریه بود و رزمندگان افغانستانی که آنجا رفته بودند. صحبتهای توهینآمیز و تحقیرکننده. همهی ارزشها را با پول میسنجیدند: «اینها بهخاطر پول میروند... بینشان شیرگی و دزد هم هست... آنجا کِیف میکنند... سرکار رفتهاند و از بیکاری خیلی بهتر است و...»
من همهی این حرفها را میشنیدم و نشنیده میگرفتم. مأمور بودم به سکوت.
💻
پیوند شرکت در مسابقه
✅
مشاهده و خرید اینترنتی کتاب
🔻لطفاً نظر خود را پیرامون کتاب خاتون و قوماندان به شناسهٔ زیر ارسال نمایید.
@s_mellat_emam_hosein
#خاطرات_شهدا
#خاتون_و_قوماندان
#برشی_از_کتاب
@t_manzome_f_r
▫️مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری