📖
برشی از کتاب منم یه مادرم
در مقایسه با دخترهایم سر پرسوداتری داشت. برای اینکه به حرفم گوش کند، مجبور بودم بیشتر با دلش راه بیایم. اول باید با هم رفیق میشدیم تا کارم راه بیفتد. خیلی هم کار سختی نبود؛ مثلاً پختن غذایی که دوست داشت، هم شکمش را چرب میکرد، هم دلش را نرم. سر هر کار کوچک و بیاهمیتی با او مخالفت نمیکردم تا وقتی که لازم است، کرکوپر قاطعیتم برایش نریخته باشد. پسر بود و غرور، نمک شخصیتش. اگر با تحکم با او حرف میزدم، نهتنها نباید انتظار اطاعت میداشتم، که میانهمان هم شکراب میشد. دختر سازشش بیشتر است و پسر سرکشیاش. هر موقع از درِ قاطعیت وارد شدم، محکمتر به در بسته خوردم. همان حرف را اگر لای زروَرق قربان صدقه میپیچیدم، روی هوا میزد. باید میفهمید که هرچه میگویم، از سر دوستداشتن است و عاقبت نفعش به خودش میرسد، نه من؛ حتی اگر توی قضاوت طرف او را نگیرم.
🛒
مشاهده و خرید اینترنتی کتاب
🔻لطفاً نظر خود پیرامون کتاب منم یه مادرم را به شناسهٔ زیر ارسال نمایید.
@s_mellat_emam_hosein
#خاطرات_شهدا
#منم_یه_مادرم
#برشی_از_کتاب
@t_manzome_f_r
▫️مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری