┄┅══✺﷽✺══┅┄ 🍃 اهمیت منابع اصیل اسلامی مثل قرآن و نهج‌البلاغه این کتاب یک کتاب دست اول اسلامی است و در این شرایط تاریخی، که با صدر اسلام تقریباً ۱۴۰۰ سال فاصله داریم، منابع دست اول و اصیل اهمیت ویژه‌ای دارد، چرا که با طول زمان میل به تأویل و برداشت‌های تأویل‌گونه افزایش پیدا می‌کند و این یکی از آفات تفکرات الهی است. وقتی زمان از منبع جوشش دین قدری فاصله پیدا می‌کند، ذهن‌ها، خلاقیت‌ها، و ابتکارات و جوشش‌های درونی انسان‌های هوشمند آنها را به استنباط‌هایی که بیشتر متکی به سلیقه‌هاست سوق می‌دهد، و همین امر به صورت نامرئی ادیان را منحرف می‌کند. ادیان گذشته که منحرف شده‌اند، یکی از اصیل‌ترین آفات آنها این بوده که متون اولی و اصلی‌شان به طور کامل و سالم باقی نمانده است. ما البته قرآن را دست نخورده داریم، همین خود امتیاز بسیار بزرگی است و همین موجب شده که محوری برای استنباط‌های گوناگون اسلامی، با همه آفاق وسیع اختلاف سلیقه‌ها، وجود داشته باشد. یعنی بالأخره نقطه‌ای هست که آراء و عقاید مختلف به‌ آن نقطه متکی باشند و آن قرآن است، لکن این کافی نیست، کافی نیست برای این که جلوی تأویل و اظهار نظرها و سلیقه‌گرایی‌ها و احیانا هوی و هوس‌گرایی‌ها را بگیرد. خود امیرالمؤمنین علیه السلام به ابن عباس فرمود: «لا تخاصمهم بالقرآن فانّ القرآن حمّال ذو وجوه».(۱) راستی کسانی که «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَهِ»(۲) را که درباره امیرالمؤمنین علی نازل شده، تطبیق می‌کنند با ابن ملجم، و این قدر ذهنشان از راه حق منحرف است، با اینها می‌شود به قرآن استناد کرد اما در زمان خودمان هم این حقیقت را دیدیم، کسانی بودند که به آیات قرآن استناد می‌کردند اما با ابزاری از تأویل. در چنین شرایطی، هرچه متون اسلامی و آثار رسیده از صدر اسلام بیشتر باشد، امکان محققان برای استنباط صحیح دین بیشتر است. در گذشته خود ما شاهد بودیم که مؤوّله، یا به تعبیر دیگر التقاطیون، به روایات و احادیث هیچ کاری نداشتند. تا ما می‌گفتیم حدیث می‌گفتند: مگر شما قرآن را قبول ندارید، مثل این که بین اعتقاد به قرآن و استناد به حدیث تعارضی وجود دارد. اوایل ما تعجب می‌کردیم و خیلی حساس نبودیم، بعد که دیدیم اینها با قرآن چگونه معامله می‌کنند و چگونه حدیث صحیح صریح را رد می‌کنند، آن وقت فهمیدیم که علت مخالفتشان با حدیث چه بوده است. در آنجا هم امیرالمؤمنین به ابن عباس می‌فرماید: که با خوارج به سنّت احتجاج کن، زیرا که قابل تأویل نیست، روشن است. •─────•❁•─────• ▪️بخشی از بیانات رهبر انقلاب اسلامی در پنجمین کنگره بین‌المللی نهج‌‌البلاغه ۱۳۶۴/۰۱/۱۹ •─────•❁•─────• ۱. نامه ۷۷: از سفارشات آن حضرت است باز هم به عبد اللّه بن عباس، زمانى كه او را براى گفتگو با خوارج فرستاد. لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ يَقُولُونَ... وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصاً. ترجمه: با آنان با قرآن به مناظره برنخيز، چرا كه قرآن تحمل معانى گوناگون دارد، تو چيزى از قرآن مى‏گويى آنان چيز ديگر، ولى با كمك سنّت پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با آنان احتجاج كن، كه در برابر آن جز پذيرش گزيرى ندارند. ۲. سوره مبارکه البقرة آیه ۲۰۷ وَمِنَ النّاسِ مَن يَشري نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءوفٌ بِالعِبادِ ترجمه: بعضی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی (علیه‌السلام) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر صلی‌الله علیه‌وآله)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا می‌فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است" @t_manzome_f_r ▫️مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری