از کتاب ، یعنی مواظب خود بودن. با چشم باز خودتان را زیر نظر بگیرید که دست از پا خطا نکنید. خیلی از اوقات هست که چشم ما به خطاهای دیگران باز است، نگاه می‌کنیم ببینیم کجا یک اشتباهی، خطایی یا شبه خطایی کردند _که آن را در ذهن خودمان حمل بر خطا کنیم_ اما چشم‌مان به خطاهای خودمان بسته است؛ این بد است ما باید به عنوان شخص در هر رده‌ای، به اشکالات خودمان نگاه کنیم. البته این سخت است. برای انسان، تصدیق کردن به خطای خود، پیدا کردن خطای خود و محکوم کردن خود، کار آسانی هم نیست؛ اما این کار سخت را باید بکنیم. وقتی افراد می‌خواهند پیش خودشان تصویری از درست کنند، به ذهن‌شان نماز و روزه و عبادت و ذکر و دعا می‌آید. ممکن است همه اینها در باشد اما هیچ کدام از آنها معنای نیست. تقوا، یعنی مراقب خود بودن. ، یعنی یک انسان بداند که چه کار می‌کند و حرکت خودش را با اراده و فکر و تصمیم انتخاب کند؛ مثل انسانی که سوار بر یک اسب رهوار نشسته، دهانه اسب در دستش است و می‌داند کجا می‌خواهد برود. این آست. آدمی که ندارد حرکات و تصمیم‌ها و آینده‌اش در اختیار خودش نیست. به تعبیر خطبه نهج البلاغه: کسی است که او را روی اسب سرکشی انداخته‌اند؛ نه اینکه او سوار شده است او هم مجبور است با آن برود و قطعا نجاتی در انتظار او نیست. @t_manzome_f_r