از کتاب جوامع بشری هرگاه از زمامداران باتدبیر و با و پرهیزکار و شجاع برخوردار بوده‌اند، توانسته‌اند قدم‌هایی جلو بروند. آن وقتی که جوامع دچار مدیرانی شدند که برای آنها پرهیزکاری و پاکدامنی معنا نداشت، ترجیح منافع مردم بر منافع خودشان مطرح نبود، ترس از خدا و محاسبه‌ی الهی برایشان مطرح نبود، _انسان‌های ضعیف، انسان‌های دلبسته‌ی به منافع و شهوات شخصی_ مشکلات برایشان به وجود آمد؛ چه مشکلات مادی و چه مشکلات اخلاقی و معنوی. این که می بینید ملل اسلامی و کشورهای اسلامی در برهه‌ای از تاریخ، مقهور قدرت‌های ظالم و متجاوز شدند، علت همین بود. اگر آن روزی که استعمار و لشکرکشی‌ها و کشورگشایی‌های غربی در مناطق اسلامی شروع شد، زمامداران مسلمان از دین، از پاکدامنی، از غیرت و از شجاعت برخوردار بودند، قضیه این طور نمی‌شد. اگر پایبند به شهوات و پایبند به تسلط خودشان بر مقام و قدرتِ چند روزه نبودند، موضوع این طور نمی‌شد. ضعف مسلمانان و جوامع اسلامی، اغلب ناشی شده است از ضعف مدیران جوامع و زمامداران آنها؛ البته هر دو روی هم اثر می گذارند. مدیریت‌های ناتوان و نااهل، نظام اخلاقی و سیاسی را در جامعه سست می‌کنند و انسان‌ها را به ضعف می‌کشانند؛ آن وقت در چنین جامعه‌ای به طور طبیعی باز زمامداران از انسانهای نااهل تر و ضعیف تر رنج می برند و مبتلای به آنها می‌شوند. @t_manzome_f_r