#خاطرات_رهبر_انقلاب۲۹
من در دوران اختناق، استاد معروف عالی مقامی را میشناختم که روی کفش شاهِ آن وقت _محمد رضا_ افتاد! اساتید در صفی ایستاده بودند و محمد رضا از برابر آنها عبور میکرد و این شخص روی پای او افتاد! از این کارها میکردند، اما چه کسانی؟ تیمسارها.
اما یک عالِم، یک دانشمند، یک محقق _که واقعا هم این آدم محقق است_ فاضل، نام آور، نامدار، چقدر تحقیقات، چقدر کتاب، روی پای او افتاد! شاگردهایش ملامتش کردند: استاد شما؟! آخر آن شخص _محمدرضا_ که بیسواد است! عالِم جماعت کسی را قبول ندارد؛ سیاست برایش مسئلهای نیست؛ نگاه میکند ببیند چه کسی عالِم است. اصلا برای عالِم جاذبه و ارزشی بالاتر از علم نیست. بدترین فحش در محیط اهل علم، لقب "بیسوادی" است، هیچ فحشی از این بالاتر نیست؛ در همه محیطهای علمی همین گونه است؛ آن وقت آن عالِم روی پای یک جاهل و قلدر افتاد! شاگردان و رفقایش ملامت کردند، و او هم جوابی نداشت؛ گفت: هیبت سلطانی من را گرفت؛ این عبارت؛ همان وقتها در محیطهای دانشگاه که دوستان ما میرفتند و میآمدند، معروف شد و علما و دانشمندانِ آن وقت به کسانی که هیبت سلطانی آنها را میگیرد و کسانی که جز هیبت علم چیزی آنها را نمیگیرد، تقسیم میشدند!
بیانات در دیدار دانشگاههای علوم پزشکی در اول آبان ۱۳۶۹
#خاطرات
#سید_علی_خامنه_ای
@t_manzome_f_r