۷۴ هیــچ نگران نبــاش! مقـام معظـم رهـبري یـک روز از هفتـه را براي ملاقات خانواده‌هاي شـهدا اختصاص داده بودنـد. در این دیـدارها، انسان به یاد کرامت و محبت امیرالمؤمنین علیه‌السـلام و اهل‌ بیت پیامبر اکرم صلی‌‌الله‌‌علیه‌وآله می‌افتاد. وقتی معظم‌له فرزندان شهدا را بر روي زانو می‌نشاندند و یا بر سینه می‌فشردند، اشک از چشم حاضـران سـرازیر می‌شد. بارها من شاهد آن محبت زیبا بودم. گاه از جمع بیرون می‌آمدم و در تنهایی خود، اشک می‌ریختم و پس از گریه‌هاي بسـیار، به محل دیـدار برمی‌گشـتم. چه صـمیمی و با صـفا بود. گویا پـدري با فرزنـدان خود دیـدار دارد. روزي همسـر شهیـدي به دفتر مقـام معظم رهبري آمـد و به آقـا گفت: من تنهـا یـک فرزنـد دارم و به غیر از او در زیر این آسـمان کبود کسـی را نـدارم. سـپس به بیان مشـکلات خود پرداخت. مقام معظم رهبري به جناب آقاي مقـدم فرمودنـد که مشـکل وي را حل کنـد و بعد، خطاب به همسر شهید گفتند: دخترم! هیچ نگران نباش. من همه کس تو هستم. هر زمانی که کاري داشتی، به آقاي مقدم - ریاست دفتر ارتباطات مردمی- مراجعه کن. همسـر شـهید با شـنیدن این حرف، گویا همه مشکلاتش را حل شده دید، غصه از دلش رخت بربست و با چهره‌اي گشاده خندان، از مقام معظم رهبري خداحافظی کرد و به منزل رفت. حجةالاسـلام و المسلمین موسوي کاشانی پرتوي از خورشید، ص۹۹ @t_manzome_f_r