📗بریده‌ای از جلسۀ پانزدهم کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن بعثت در نبوت اول در وجود خود پيغمبر. بعثت، رستاخيز، انقلاب، تحول، اول در درون و ذات خود پيغمبر، در باطنِ خود نبى به‌وجود مى‌‌‌آيد. اول او عوض مى‌‌‌شود، اول او از حال ركود و رخوت خارج مى‌‌‌شود، بعد از آنى‌كه در روح او، در باطن او قيامتى بر پا شد، بعد از آنى‌كه رستاخيزى در درون ذات نبى و روان او به‌وجود آمد، بعد از آنى‌كه همۀ مايه‌‌‌هاى بسيار سرشارِ وديعه‌نهادۀ ازطرف خدا، در نبى بيدار شد، مثل سرچشمه‌‌‌اى كه در هر لحظه‌‌‌اى ميلياردها جريان آب از او استخراج مى‌‌‌شود و مى‌‌‌ريزد ـ كه تا قبل از اين لحظه، همۀ اين آب‌‌‌ها در باطن او مخفى یا پنهان بود ـ بعد از آنى‌كه خلاصه خودِ نبى مسلمان شد، وقتى‌كه خود او تحت تأثير تحول وحى الهى قرار گرفت؛ بعد همين سرچشمه، همين تحول، همين شور، همين انقلاب، همين رستاخيز، از اين چشمۀ فيّاضِ جوشان، كه روح نبى و باطن نبى‌ست، مى‌‌‌ريزد به اجتماع، منتقل مى‌‌‌شود به متن جامعۀ بشرى. بعد از آنى‌كه در او تحول به‌وجود آمد، در جامعه تحول به‌وجود مى‌‌‌آيد. بعد از آنى‌كه در باطن او رستاخيز عظيمی به پا شد، رستاخيز عظيم‌‌‌ترى در متن جامعه برپا مى‌‌‌شود. بعد از آنى‌كه در دل او انقلاب به‌وجود آمد، به دست او، در جامعه انقلاب به‌وجود مى‌‌‌آيد و بعثت به‌معناى واقعى تحقق پيدا مى‌‌‌كند. پس مى‌‌‌بينيد كه در نبوت هرچه كه هست، شور و تحول و دگرگونى و بعث و انبعاث است. @t_manzome_f_r