#تلنگر
⚠️آیا با انکار ، توهم ، تخیل ، فراموشی ، سفسطه بازی ، فلسفه بافی ها با ایسم های خوشگل و جذاب رمانتیک فلسفی ، و ادعای روشنفکری همراه با شهرت و پرستیژ دختر کش ، می توانیم واقعیت را تغییر دهیم ؟
چرا بعضی ها فکر می کنند ، با انکار و فراموش کردن واقعیت ها ، یا مثلا جدال و خلط حقیقت ، آنها مستولی بر عالم وجود شده اند ؟ و گویا هواهای نفسانی آنها می باشد که حاکم بر قوانین و طبیعت بشری هست نه قوانین بر آنها ؟
چون فکر می کنند معقولات دیده نمی شود ، و اثر آشکارش را احساس نمی کنند ، دلیل نمی شود که حاکم بر آن باشند ، و با انکار و سفسطه ، آن را عوض کنند !
داستان این آدم ها مانند کسی است که دست در چرخ گوشت می کند و می گویند طبق اعتقاد من چرخ گوشت نباید دست من را چرخ کند ، در حالیکه دستشان را بلکه ، دست هر کسی و با هر اعتقادی را چرخ می کند چه آنها معتقد باشند چه نباشند .
قوانین دنیا ، معقولات ، اوامر و نواهی خداوند ، دین خدا و وعده ها و تهدید ها ، را شاید ما به خیال خودمان انکار کردیم و موضوع هم از نگاه خودمان تمام شده دانستیم ، شاید تاثیرات سوء غلو و جهالتمان را امروز نبینیم ، ولی فردا می بینیم ! اگر فردا ندیدیم و انقدر کور بودیم ، و انقدر خودمان را به حماقت زدیم ، وقتی که مردیم و حقیقت روشن شد ، و با عذاب خداوند طرف شدیم ، آن وقت دیگر انکار ، غلو و سفسطه بازی ها و لفاظی های فلسفیمان سودی به حالمان نخواهد داشت ... !
شاید که نه ، حتما می توانیم خودمان را خر فرض کنیم و انسان در این کار مهارت عجیبی دارد ! ولی هیچ وقت نمی توانیم تدبیر
عالم و واقعیت را عوض کنیم که قوانینی که هیچ شوخی ندارند ، مسلمان و غیر مسلمان ، سیاه و سفید بچه و بزرگ نمی شناسد، اگر انسان ها کوچکترین اشتباهی کنند ، مثلا از بلندی پرت شوند و یا برقشان بگیرد و یا بی احتیاطی کنند تاوان کارشان را خواهند دید . وقتی این عالم دنیا اینچنین است و رحم و مروت ندارد! کوچک و بزرگ نمی شناسد و قانون ، قانون است ، و راه گذشت و در رو وجود ندارد ، چرا فکر می کنیم آخرت ، که کامل تر ، واقعی تر و محکمتر و ثابت تر است شوخی و بازیست ؟ و خداوند کلا با خلایق خنده بازی دارد؟؟؟ چرا فکر می کنیم آتش جهنم را با دو قطره اشک در جهنم می توان خاموش کرد ؟ چرا انقدر شعورمان را بازیچه خنده شیاطین قرار داده ایم ؟ چرا آیات و نشانه های خدا را نمی بینیم ؟
خدا در این دنیا با درد ها و بلا ها و مصیبت ها به ما نشان داد قانون ، قانون است ! پیرو جوان و کودک و زشت و زیبا هم نمی شناسد !
پس بترسید از خدا !
بترسید از واقعیت !
بترسید از عالم حق ...
بترسید از دستگاه قضاوت خداوند ...
خدا همان خداییست که یک بچه در آتش می سوزد ولی او احساساتی نمی شود !
گریه نمی کند و قانون را عوض نمی کند !!!
بترسید از خدایی که احساس ندارد !
و سراپا عقل و حکمت و عدل و انصاف و تدبیرو قانون است ...
چگونه است که برای ایمنی در دنیا به مطالعه می پردازید و با شناخت قوانین فیزیکی سعی در زنده ماندن و سالم ماندن خودتان می کنید ، اما برای سلامت و زنده ماندن و آرامش و امنیت جهان پس از مرگتان فقط شعورتان را منکر می شوید و تنها یک هو ادعای روشنفکری و روشنگری می نمایید و کلا خلاف خواست و قانون الهی روی زمین قدم از قدم بر می دارید چگونه نمی ترسید چونه نمی لریزد ، چگونه شب ها راحت تا لنگ ظهر می خوابید ؟ چگونه وحشت نمی کنید ؟ چگونه میشود انسان خاکی دوپا ، با این همه ادعای روشنگری و روشنفکری و ، این همه پرستیژ و لباس های آنتیک و ماشین های لوکس و خانه های اینچنین و آنچنان ، که برای همه اش تلاش کرده است و خودش را عاقل و متمدن می داند ، اما او نسبت به جهان پس از مرگش تنها راه انکار و خر فرض کردن خودش را می پیماید ؟ این انسان چه قدر می تواند بیشعور و احمق و کودن و نفهم و بیچاره و ذلیل و حقیر و زشت و کریه باشد که تنها جواب او به خداوند انکار و تمسخر خداوند و آخرت و پیامبران الهی است ؟؟؟؟
اندیشه کنید ؟ آیات و نشانه های خداوند را ببینید و خودتان را در دنیا و آخرت از گزند هر گونه آلودگی و رنج و مصیبت نجات دهید !
یادتان باشد با انکار شعورتان و تصدیق بیشعوران عالم و اثبات یکدیگر ، واقعیت عوض نمیشود !
از قوانینی که به عالم و جاهل ، به کودک و بزرگ ، به مومن و غیر مومن رحم و مروت نمی شناسد بترسید ...!
بترسید ...!
بترسید ..!
@tarighatezendegi