شهادت چیست ؟
شهادت یعنی نابودی ناحق در ذات آدمی و اشباع شدن نفس انسان در حقانیت ...
ناحق یعنی خودخواهی و خودخواهی یعنی پیروی از هوا و هوس ...
و حق همان عقلانیت است ...
پس شهادت یعنی ، دور کردن خودخواهی و هوا و هوس از روح آدمی ، و پیروی از عقلانیت صرف ...
شهادت به تعبیر دیگر یعنی پرواز به سوی آسمان و و عالم مجرد از ماده ، و دوری از بعد جسمانی ، حیوانی و زمینی انسان به نحوی که جسم بر روح اثر نگذارد بلکه بالعکس جسم در تسلط بیچون و چرای روح قرار گیرد ...
موانع شهادت :
هر گونه تمایلات دنیوی که مربوط به جسم است از قبیل : پول ، جاه ، قدرت ، زیبایی ، نژاد ، رنگ پوست ، دارایی و نداری ، هوا و هوس و ... که منجر به خودخواهی شود که خودخواهی منجر به زیر پا گذاشتن حق گردد از موانع شهادت خواهد بود .
خودخواهی مانع عقلانیت صرف هست و به عقلانیت زاویه می دهد و دیگر عقلانیت ابزار توجیه و حاشا می گردد ، توجیه برای خودخواهی ها و ظلم و ستیز های انسان ...
خواص شهادت :
انسان شهید ، حق جو و حق خواه است ...
تمایلات دنیوی مانع حق بینی ، و حق طلبی او نمی شود ...
چون حق یکیست ، حرف او هم دو تا نمی شود ...
چون حق ثابت است ، قلب او هم متزلزل نمی باشد او قلب او در آرامش و تسکین است ...
چون یک عمر به دنبال برپایی حقیقت بوده است از حق خواهی ترس و ابایی ندارد ...
شهید ترسش دور شدن از حق است ، چون همه عالم وجود را حق می بیند ...
انسان شهید خودش را مطابق با حق کرده است ، پس چنین انسانی در اخلاق و رفتار متعادل است ...
خلاصه کلام شهید ، سراپا مسکن و آرامش ، دارای شجاعت ، و از دیگر صفاتش عدل و علم است ...
شهید حق را در خودش به جریان انداخته است و وجودش همه حق گردیده شده است ...
عشق موتور خانه شهادت است :
عشق جدای عقل نیست بلکه در پس جریان سازی حق در وحود ادمی ، انسان عاشق و دلبسته حقانیت می شود و همین عشق و علاقه به حضرت حق است که سبب رفتار و اخلاق درست می شود ...
اکثر اوقات خداوند به درستی شناخته نمی شود لذا عشق به خدا هم درست ادا نمی شود و اینجاست که اخلاق ها متفاوت می شود .
اینجاست که انسان باید به افرادی متوسل شود و با انها پیوند و ارتباط بگیرد که این ها حق را در خودشان به جریان انداخته باشند ...
عشق به اولیا خدا ، خودش هم عین عقلانیت است و هم مسبب اخلاق و اعمال درست می شود ...
فرق عشق به اولیا خدا و عشق به دنیا در این است که عاشق دوست داران خدا ، تمایلش و عشقش به خاطر حق بوده است ، اما عاشق و محبین دنیا و اهل دنیا قلبش به خاطر هوا و هوس این ور و آن ور می رود ...
شاید این که می گویند حسین سفینه نجات است به این خاطر است که چون کسی عشق به حسین پیدا کرد خیلی زود حق در وجودش به جریان می افتد ، عشق به حسین کانه عشق به خداست ... چون خدا حق است و حسین هم سراپا حق ...
گاهی انسان کتاب نمی خواند ، تعقل نمی کند ، اما با یک نگاه عاشق می شود ...
انسانی را می بیند که حق در او مثل خورشید می تابد ...
او حق را می بیند و عاشق حق می شود ، و به عشق حق آن گونه رفتار می کند که حق می گوید ، زندگیش را وقف انسانی می کند که علم دار حقیقت است ...
این انسان سوار کشتی شده است ...
و چون حسین حقیقت را به عیان نمایش میدهد ، انسان زود عاشق حسین می شود ، عاشق حسین شدن همانا و دست کشیدن از دنیا هم همانا ...
عشق به اهل بیت ما را زمینی نمی کند ...
عشق به امام حسین ما را آسمانی ، و از جسم و لوازم جسمانیت دور می کند ...
پس عشق به امام حسین هم انسان را در اخلاق و رفتار به حق نزدیک تر می کند .
پس وقتی گفتند به اهل بیت توسل کنید تا اعمالتان صالح و اهل آخرت شوید دروغ نمی گفتند .
توسل به اهل بیت قلب انسان را زنده می کند و انسان را به شهادت نزدیک می کند ... شمل خدا را نمی بینید و شاید نتوانید عشق و محبت خدا را به واقع درک کنیم .
اما با دیدن اهل بیت ، ما خدای واقعی ، حقانیت صرف را خواهیم فهمید ...
با تجلی شدن خداوند در اهل بیت است که ما خدای واقعی را می شناسیم ...
پس می توان گفت شهادت یعنی ، جریان سازی حق در وجود آدمی ، که با موتور خانه عشق به کمال خودش در اعمال و اخلاق خواهد رسید .
و بهترین موتور عشق در کشتی و سفینه امام حسین است ...
انسان با شناخت و و توسل به امام حسین خیلی زودتر به خدا و حق خواهد رسید ...
یاعلی
@tarighatezendegi