🌎حقیقت عشق
قسمت دوم
حقیقت این است که تنها خداوند است که همیشه کنار ماست و همیشه ما را می بیند و همیشه ما را در همه حال درک می کند ، اوست که تمام نیازات ما را برطرف می کند و اوست که سرآمد تمام نعمت های ماست !
اوست که هیچ خودخواهی ندارد و از هیچ کس و هیچ چیزی هم نه وابستگی دارد و نه هراسی ، اراده بکند ما را به خود نزدیک می کند ، نخواهد هم ما را به جهنم بیرون می راند ... همه کس و همه چیز ما اوست !
عشق واقعی لایق خداوند جهان و جهانیان است ... .
اما این عشق از درب احساسات وارد نمی شود ، این عشق راه ورودش فقط عقلانیت است و عقلی خالی از سازو فیلم و لهو و لعب است که وجود لایتناهی او را به مقدار وسعت انسانیش درک می کند ... .
این عشق نه تنها خانمان سوز نیست بلکه محکم کننده روابط انسانی و خانوادگی و اجتماعی است ... .
بلکه عدمش خطرناک و سوزانده است .
آری عشق حق است ، اما عشقی که به خود همان حق ختم شود درست و پاینده است .
این عشق به ما ایمان ، زندگی ، شادمانی و حس رضایت و دلخوشی در این دنیای پر از ناملایمت را می دهد ... .
علتش هم کاملا روشن است ! چون خدا عقل است و عقل است که این عالم هستی را تدبیر می کند و همه عالم گوش به فرمان این عقل هستند ، و ما نیز با اتصال به عقل او را میشناسیم و برایمان این عالم محکم میشود ، با شناخت او است که می دانیم سرپناهی داریم ، حقیقتی داریم ، خدایی داریم و قلبمان محکم است و می دانیم او به ما متصل است و به رگ گردن به ما نزدیک تر ... . می فهمیم او مدبر عالم است و او از ما خواسته است تا مطابق عقل و حقانیت گام برداریم و ما به خاطر عشق الهی هر کاری را می کنیم چون او حق است و تنها او و عالم زیر دست او زیباست و جز او و خواسته او و خلقت او همه نیست و عدم و خالی از وجود هستند ... .
عشق الهی که در وجود انسان به جریان می افتد جز عقل نمی خواهد و به جز عقل اطاعت و فرمانبری نمی کند زیرا ما عاشق عقل شده ایم و عاشق جز رضای محبوب نمی خواهد ، در حالیکه عشق انسانی ما را از عقلانیت خارج می کند و به ما حس سرخوشی و مستی می دهد اصلا این عشق چون سراب است و فلسفه ای ندارد راه آن هم عدم و پوچی عذاب و پر از آتش است .
ما به خاطر عشق الهی به عقلانیت رجوع می کنیم و زندگی را بر مدار درست کاری ترتیب می بینیم اما عشق انسانی ما را به احساسات می کشاند و همه چیز را فراموش می کنیم و آخرش هم به مراد لامرادمان نمی رسیم !
حقیقت عالم این است که عشق یکیست !
اما بعضی ها می خواهند عشقی جدای آن عشق واقعی ترتیب ببینند آن را که در واقع نیست تخیل کنند و موجود ببینند ، نتیجه آن هم این است که وقتی عالم خلقت و محضر خداوند است ، محضر عقلانیت و حکمت است . عقل که احساس بردار نیست او می داند حق این است که خداوند لایق عشق و عبودیت و بزرگیست و هر کس و هرچیز بخواهند غیر از این را پیاده کنند تنها خودشان را نابود کرده اند و آنها ضرری به خداوند نمی رسانند برای همین آخر این عشق ها می شود ، بی پولی ، تنهایی ، شیدایی ، روانشناس و روان پزشک ، قرص و خواب و اعتیاد و تنهایی و خیانت و زندان و اعدام و ... !
برای اینکه وارد عشق های نابودکننده نشوید ، حتما از موسیقی و دیدن فیلم های عاشقانه ، رمانتیک ، شهوت انگیز ، مخصوصا محصولات کشورهای اجنبی و غربی را نه بشنوید نه ببینید ! آری شیطان به شما می گوید اینکه دیدنش اشکالی ندارد ، لذت و هوای نفستان دوست دارد آنشرلی با موهای قرمز را ببیند ، اگا آخر این فیلم در ضمیر ناخوداگاهتان کارگردان و نویسنده کار خودشان را انجام داده اند و شما بالا بروید ، پایین بیایید ، عاشق و دلبسته آنشرلی و بابا لنگ دراز ها شده اید ... . و حالا بگرد برای خانم و اقا آنشرلی و بابا لنگ دراز پیدا کن ... .
برای خودتان خیال و سراب درست می کنید .
آن وقت دختر همسایه که عاشق بابالنگ دراز است ، مجرد در خانه می ترشد و پسر همسایه که عاشق آنشرلی هست در به در دخترک خارجی این ور و آنور می کند آخرش هم به عشق نمی رسد ... .
اما اگر به جای دیدن این برنامه ها که حرام و جامعه سوز است و جایز نیست دیدنشان روی به قرآن بیاوید ، روی به مطالعه و خواندن کتاب های عقلی بیاورید !
عقل خودتان را بالا ببرید و از هوا و هوس به شدت دوری بفرمایید ...
خلوت هایتان را با ورزش و تندرستی و افکار عاقلانه و عبادت خداوند پر کنید و از تفکرات لهو و لعب و بیهوده وعاشقانه و سرمستانه بپرهیزید .
آن وقت کم کم عشق واقعی به خداوند را در قلبانتان احساس می کنید ، آن وقت میل به اطاعت و اوامر الهی را در وجودتان خواهید یافت . فقط کافیست دست از این ابزار و آلات شیطانی بکشید و چشم ها و گوش هایتان را ببندید تا قلب کم کم ریکاوری شود ، امید است که به فطرت اصلی و کودکانه اتان که همان عشق به خداوند و اطاعت و بندگی است باز گردید .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi