🌎 یادتان باشد هدف زندگی خواست من نیست مقصد در دنیا فقط رضایت خداوند است .
قسمت اول
همه ما امدیم که به مقصد برسیم .
اما هر مقصدی درست نیست .
انتهای هدف ما باید رضای خدا و قرب حق باشد .
گاهی نرسیدن مطلوب خداست .
گاهی خراب شدن خواست الهی است .
گاهی خداوند نمی خواهد آنچیزی را که ما فکر می کنیم درست است .
گاهی بی نظمی لازم است .
گاهی شرارت و ظلم طبیعیست .
گاهی باید بدی باشد .
بله مقصد واقعی رضایت خداوند است نه آنچه که ما فکر می کنیم خوب است !
انسان های زیادی در طول تاریخ برای نجات مظلومان تلاش کرده اند ، اما به واقع آیا پیروز شده اند ؟
آیا توانستند که دنیا را نجات دهند ؟
چه قدر انسان کشته شده اند اما هنوز حکومت ظلم در جهان حاکمیت دارد !
پیغمبر خودمان مگر مبعوث نشد اما دیری نگذشت که مسلمان ها دو دسته شدند .
براستی این چگونه خداوندیست ، که نمی گذارد مردم کامل و به درستی هدایت شوند ؟
آیا خداوند ظالم است ؟ آیا خداوند بی نظم است ، آقای خدادند نادان است ؟
خیر ما نادان هستیم و عقلمان نمی کشد تا ماجرا را بفهمیم .
خداوند حق است درد اینجاست که ما فلسفه حق را نمی توانیم درک بکنیم .
دنیا محل بازی دادن آدم ها است آری دنیا لهو لعب است .
برای پرورش روح انسان ها ، اگر همه چیز وفق مراد می شد دیگر امتحان و رشد چه معنایی پیدا می کرد ؟
فرض کنید همان ابتدا که خداوند دو فرشته برای هابیل و قابیل فرود اورده بود همان جا خداوند هر دوی آن ها را شبیه هم قرار می داد ، اما خداوند یکی را زیباتر و دیگری را کم زیباتر فرستاد تا آن ها را امتحان کند .
همین جریان باعث کینه دو برادر شد .
انگار خداوند به عمد می خواهد که همه چیز به خوبی و خوشی تمام نشود .
آیا خداوند به دنبال جنگ انداختن است ؟
خیر خداوند به دنبال رشد دادن و امتحان و تعالی روح است .
اصلا خداوند می خواهد که خرابی به بار بیاید ، شما به سر کارتان دیر برسید و یا اصلا نرسید . خداوند می خواهد که شما بیکار باشید یا پدر به ناگاه بمیرد ، و خانواده از حالت نرمالش خارج بشود . درست است که انسان با دستان خودش بلا به سر خود می اورد ، اما براستی تا خداوند راضی نشود برگی از درختی خواهد افتاد ؟
پس برای خدا مقصد انتخاب نکنیم .
هدف فقط رضایت الهی است .
ما در حال و الان زندگی می کنیم .
گذشته تمام شده است و آینده معلوم نیست که بیاید . حال که اینگونه است چرا باید برای زندگی هدفی جز رضایت خدا داشته باشیم .
گاهی زندگی الان ما با هدف آینده منافات دارد .
مثلا خانمی قصد دارد دکتر شود اما شوهر و خانواده راضی به این اقدام نیستند و یا برعکس مرد خانواده می خواهد به تحصیلاتش ادامه دهد اما خانم می گوید درس تو را از ما میگیرد و یا مثال هایی شبیه این ها .
گاهی خدا می خواهد تو اصلا دکتر و مهندس و درس خوان و پولدار نشوی !
گاهی می خواهد تو درس بخوانی اما بی کار بمانی .
گاهی می خواهد دوست تو درس نخواند اما بهترین جایگاه اجتماعی را پیدا کند و این هرج و مرج ها و بی نظمی هایی که برای تو بی نظم است برای خداوند عین نظم است و تو چه می دانی و فقط ناشکری می کنی .
این دنیا هیچ چیزش ماندنی و ثابت نیست .
یک روز از دنیا می روید و همه این اسم و رسم ها و همه این موقعیت های اجتماعی را باید به گور ببرید .
پس باید که در حال زندگی کرد و شرایط معلوم می کند که خواست و رضایت خداوند چیست !
هر انسانی شرایطش با دیگری متفاوت است .
اگر بخواهیم برای زندگی هدف تعیین کنیم ، و هدفی به جز مطلق رضایت الهی باشد ، ما هم گناه کرده ایم و هم خودمان و دیگران را به زحمت انداخته ایم .
مثلا فرض کنید من الان هدفم این باشد که حتما آیت الله عظمی شوم !
چه می شود ؟
از فردا لحن و صدایم عوض می شود و سعی می کنم با پرستیژ علمایی در بین مردم قرار بگیرد .
چون هدف تعیین کرده ام دیگر هیچ حقی را نمی بینم و برای رسیدن به هدفم هر حقی را زیر پا خواهم گذاشت .
در حالیکه اسلام می گوید روی زمین با تکبر و غرور حرکت نکن .
شاید در این وسط از حقوق پدرو مادر و خانواده و مردم غافل شده باشم .
اصلا هدف به هر قیمتی ، با معاد و اعتقاد به مرگ و زهد اسلامی منافات دارد .
زیرا من دیگر مرگ را نمی بینم و گویا فکر می کنم که ماندن من در دنیا ابدی است .
در حالیکه در اسلام می گوید که مومن باید هر شب آماده مرگ باشد .
چگونه می توان آرزوهای بزرگ داشت و من آماده مرگ باشم ؟
آماده مرگ بودن یعنی شب که شد بگویم خدایا من آماده رفتنم !
انا لله و انا الیه راجعون ...
یعنی تمایل به دنیا و القاب دنیوی ندارم .
این جریان هدف تراشی اصلا با توحید هم منافات دارد .
زیرا من چیزی را در مقابل خدا بت کرده ام که خواست اراده او نیست !
و گویا من برای خداوند تعیین و تکلیف کرده ام و انگار من خدا هستم و خدا بنده من .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi