🌎 چرا و به چه علت انسان ها را در سختی ها می توان شناخت ؟
انسان از دو بعد جسم و روح تشکیل شده است ، وقتی جسمانیت او قوی شود از روحانیت او کاسته می شود وقتی روحانیت او قوی تر شود از جسمانیت او کاسته می شود !
اگر روحانیت او قوی تر شود ، یعنی جسمانیت او بر عقلانیت او تاثیر کم تر و یا بالکل تاثیر نخواهد گذاشت .
در چنین مواقعی به طور مثال وقتی انسان گرسنه شد ، دیگر شدت گرسنگی در عقل و هوش او اثر ندارد ، یعنی چه این انسان گرسنه شود یا گرسنه نشود در تمام مراحل مهمانش را ، خانواده اش را ، دوستانش را به صرف غذا دعوت می کند و چنان نشان می دهد که اصلا گرسنگی سبب خودخواهی او نمی شود به گونه ای که همه را فراموش کند و اول خودش سیر بخورد وقتی شکمش اشباع از غذا شد حالا یاد دوستان نیز بکند ...
این یک مثال بارز در یک بعد از حیوانیت بود .
ابعاددیگر حیوانیت وجود دارد مثل قوه خشم و غضب ، قوه جنسی ، قوه منیت طلبی ، قوه خودخواهی یا برای خود خواهی و یا قوه خود بینی و حس تکبر و غرور و ...
این قوای نام برده همه خصلت های خوی حیوانی انسان هاست .
شما در حیوانات تمام این خصلت ها را مشاهده می کنید .
وقتی جسمانیت بر روحانیت اشرف و اولا باشد ، انسان ها صفات حیوانیشان پدیدار تر است .
حالا من از شما یک سوالی می پرسم خوی یک حیوان را در چه وقت می شناسید ؟
وقتی که او تشنه است ، وقتی که او گرسنه است ، وقتی که او رغیبی برای خودش می بیند ! وقتی نیروی جنسی بر او فشار اورده است ... در چنین شرایطی شاهد هستید که یک حیوان چگونه به خاطر غرایزش هر کاری را می کند و الا حیوانی که سیراب از هر چیزی شده است و در آرامش زیر سایه یک درخت نشسته است آیا او را می توان شناخت ؟
دقیقا انسان را وقتی که می گویند در سختی ها می توان شناخت به همین دلیل است .
اگر خوی حیوانی او قوی تر و اولاتر از عقلانیت و روحانیتش باشد ، شما خواهید دید چگونه انسانیت را فدای هوا و هوس و خواسته های حیوانیش می کند ... .
اصلا شرایط سخت مخصوص خوی حیوانی است .
و الا عقلانیت که شرایط بردار نیست !
در هر شرایطی عقل حکم خودش را دارد و احساس بردار نیست .
اما چون انسان موجود عجیب و غریبیست و از دو بعد عقل و احساس یا از دو بعد روحانیت و حیوانیت ساخته شده است ، لذا اگر در شرایط متفاوت عقلانیت او تغییر می کند این را بدانید که حکم عقل تغییر بردار نیست بلکه این حکم شهوت و حیوانیت انسان هاست که بر عقلانیت و روحانیتشان پرده و حجاب می افکند و آنها را در تصمیم و گزینش به اشتباه و خطا می اندازد ... .
گویند عقلانیت و روحانیت را با دو چیز بالا می برند !
هم با مطالعه ، و تفکر در آیات و نشانه های خداوند و زندگی و تاریخ انسان ها ...
و هم با عبادت و بندگی خداوند ...
عبادت و بندگی خداوند خودش ریاضتی دارد ، و انسان ها داوطلبانه سختی ها را متحمل می شوند !
اصلا مگر می شود انسانی در سختی ها خودش را رشد ندهد خودش را بزرگ نکند ، روحانیتش را بر حیوانیتش اشراف ندهد ، آن وقت بتواند در شرایط سخت ذات خودش را گونه ای نشان دهد که گویا روحانیت بر جسمانیت حاکم بوده است ؟
نخیر با تنبلی و تن پروری و گوش کردن و اطاعت بردن از هوا های نفسانی و ارضای شهوات ، تنها خوی حیوانی بزرگ تر می شود .
با بزرگ شدن این بعد انسانی ، شک نکنید که دیگر جایی برای عقلانیت و روحانیت نمی ماند .
با بزرگ شدن حیوانیت ، حتی اگر انسان ها بخواهند ادعای روشن فکری بکنند !
حتی اگر کل تاریخ و علوم را مطالعه کرده باشند .
حتی اگر با همه ایسم های فلسفی و همه زبان های دنیا آشناییت داشته باشند در آخر تز و حرفشان و نهایت سخنانشان نتیجه اش ، دنیاگرایی ، دنیا طلبی و آزادی در ارضای خوی حیوانی انسان هاست .
نهایت حرفشان مادیگرایی ، تک بعدی نگری حیوانی انسان است .
نهایت سخنشان همان تکامل داروینیسم و میمون بودن ذات انسانی است که تنها الان یاد گرفته است چگونه متمدنانه و با فریب و نیرنگ و خدعه و با ظاهر زیباتر ، همان شکم پرستی و قدرت طلبی و شهوت رانیش را به نمایش بگذارد .
آری آخر سخن ، انسان های زمینی و دنیایی ، و حیوانی ، همین است ... .
لذا به جد می گویم ، اگر انسانی می خواهد حقیقت عالم برایش مکشوف شود ، عقلانیت بر او ظاهر شود ، بتواند حق و باطل را درست تشخیص دهد ، به تواند در همه مراحل و موارد زندگی یک جور زندگی کند ، باید با بندگی و اطاعت خداوند ، روحانیتش را بزرگ تر کند . باید دست از صفات حیوانی اش بر دارد ، دست از غرورو تعصب و کبر و حسد و ... بردارد .
باید مثل آینه صاف و زلال شود .
اگر چنین انسانی روحانیت را بر جسمانیت حاکم کرد ، آن وقت این انسان ارزشمند و کمیاب می شود .
و خداوند نیز با ابتلا به بلا ها و مصیبت ها در دنیا انسان های خواب را چنان بیدار می کند که از توهم دینداری ، و خودکاملی بیرون آیند .
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi