آقای دکتری که شیره خون مردمو بشکه بشکه می دوشیده و می خورده ...
آقای دکتری که به خاطر پول کار می کرده ...
که اگر هزار تومن بهش کمتر بدن کارشو انجام نمیده !
این آقای دکتر و همسر نازپروده شون ، برای زن ، زندگی ، آزادی به ماخی صد ملیون قناعت نکرده و بیشتر این ها می خواهد ...
یعنی بذار اینجوری بگم خون کارگرو می دوشیده ، به اینم راضی نبوده !
برای ارضا شهوات خودشونو بانو ، تصمیم میگیرن یک کارگرو به بدترین شکل بکشن !
تا به مرادو آزادی و زن ، لذت و آزادی دست پیدا کنن ..
شک ندارم اگر مامورا نمی رسیدن این ها با جتازه شهید عکس هم میگرفتن ، لبی هم تر می کردن ، یک جشنی هم به هم میزدن ، سیگاری هم حالا میچسبه میکشیدن ، انقدر بیحیا بودن که جلوی شهید شاید رقاصی هم می کردن .... .
حالا اگه قلبشم در می اوردن نفری یه گازم میزدن اتفاق خاصی نمی افتاد ...
کارنامه همه شما حروم خورا رو دارم که میگم ...
داستان اونایی که وقت داشتن و مامورا نرسیدن را تا بوده شنیدم ...
واقعا خاک عالم ...
که انقدر پست تشریف دارید !!!