🔴این مطلب اندکی طولانیه اما خوندنش شاید باعث تحول بزرگ‌در زندگی شما بشه ☸ خیلی اوقات ما احساساتی داریم و راهی برای بروز دادنش پیدا نمی کنیم و پشت نقابها پنهانش میکنیم و این باعث میشه که سالهای سال اون حس رو با خودمون حمل کنیم بدون اینکه ببینیم چی شده که اون حس درون ما ایجاد شده .... ☸ مولانا به قصه آدم هایی اشاره میکنه که سال هاست دیگه هیچ احساسی رو بروز نمیدن تا قضاوت نشن. ☸ این دیدگاه دقیقا همون چیزیه که مولانا تو داستانِ مهمانِ هر روزش میگه ☸ مولانا تو این قصه از زوجی حرف میزنه که مهمان ناشناسی به خونشون میاد،این زوج که نمیدونن این مرد چه شخصیت بزرگی داره و چه طور میتونه آینده شون رو تکون بده،زیاد تحویلش نمی گیرن.وقتی هم که درباره خلاص شدن از شر این مهمون با هم حرف می زنن ،مهمون تصادفا می شنوه وسایلش رو بر میداره و برای همیشه از خونشون میره . ⬅️ تو قسمت بعدی مولانا نمادپردازی داستان رو برامون توضیح میده. ⚠️ مهمون نماد احساساتیه که هر روز به سراغمون میان.پس باید حسابی قدرشون رو بدونیم چون دیگه اگر برن،ممکنه هیچ وقت برنگردن . ☸ تو این قضیه مولانا هیچ احساسی رو مستثنی نمی کنه .اینجا مولانا برخلاف اون چیزی که خیلی از ماها که فکر میکنیم غم حس خوبی نیست اسم غم رو بطور خاص و ویژه میاره و میگه به این یکی مهمون قلبمون خیلی زیاد باید توجه کنیم تو ادامه ی قصه هم در تمجید از غم این طور می گه : فکر غم گر راه شادی می زند /کارسازیهای شادی می کند مولانا اشاره میکنه همه حسهای ما مهمون زندگی ما هستن و غمهای بزرگ راهی برای ایجاد دستاوردهای بزرگن .... ✅کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/joinchat/1979252750C33ed740bf9