نقل است که: ...روزی از کوچه‌های دارالحکومه عبور می کرد؛ پیرزنی مشک به دوش را دید؛ به کمکش شتافت و ... کودکان تییم و بی سرپرست او را که دید، عزم نان پختن برایشان کرد... .............تا اینجای قصه شما جریان را می دانید... در ادامه صورتش را نزدیک تنور آورد و به خود گفت: ذُقْ يَا عَلِيُّ هَذَا جَزَاءُ مَنْ ضَيَّعَ الْأَرَامِلَ وَ الْيَتَامَى... اى على! بچش! این است کیفر کسى که از بیوه زنان و یتیمان غافل بماند. این علی مرتضی است ای مردم! شنیده شده که: در دوران حکومتش، لباسها و کفشهایش را هم وصله پینه می کرد! به قرصی نان سفت و خشک، بسنده می کرد! تا فقیری بینوا در دوردستهای بلاد اسلامی دلش نلرزد... قربانت بریم آقا... این روزها دست همسر و فرزندانش رو می گیره و کوچه به کوچه...تا ایام فاطمیه. آه و هزاران آه...💔💔💔💔 📗 مناقب آل أبي طالب ابن شهرآشوب، ج 2 ص : 116 @tebbe_eslame