زینب رو به حسین میکند:
"حسین جان!
این چه رسم عاشقی است؟
سر زینب سالم باشد و سر حسینش بر نی؟!...
شامیان دیدند که از چوبه محمل، خونِ دلدادگی زینب، پای نیزه حسین میچکد...زینب عمری است بلایت را به جان خریده!
هستی من!
نیزه سواری کن که از پشت سر خواهر میآید.
فقط یک خواهش، یک حرف دل...
با رقیهات حرف بزن، چیزی نمانده قلب دردانهات ذوب شود."
که ناگاه...
کتاب #نازدانه ،روایت داستانی مقتل حضرت رقیه (س)