تریبون مستضعفین
⏹چند روایت از جوانی نود ساله؛ بخش اول 🔺️‏بعد چندسال رفته بودم دیدنش روی ویلچر داشت غذا میپخت. گفتم
⏹چند روایت از جوانی نود سال بخش دوم 🔺️‏مشرب فلسفیش موافق قرائت نظام نبود. برای اصلاح نظام نقدهای تند میکرد ولی مصلحانه. هیچ وقت رابطه‌اش با نظام و اقا قطع نشد. او که تهران می‌امد دیدن اقا میرفت و اقا که مشهد بالعکس. یک دفعه بچه ها در خانه‌شان نشیته بودند گفته بود متبرک شدید. سیدعلی خامنه‌ای دیروز اونجا نشسته بود. 🔺️‌‏کتابی نوشته بود در نقد شورای عالی انقلاب فرهنگی. داده بود به اقا. میگفتند آقا نگاه کرده بود شناسنامه ندارد. به شوخی گفته بود فلانی مجوز این را نگرفتی. او هم به شوخی جواب داده بود این کارها دروغنیه! البته بعدا مجوز ان کتاب صادر شد. 🔺️‏به عنوان انجمن طلاب و دانشجویان مشهد مقدس بیانیه‌های تندی میداد. پرسیده بودند اینها کیند؟ گفته بود طلابش من و حسنیم. دانشجویانش حبیب و حامد! سه تا از بچه‌هایش. ولی در اصل او بود و انبوه جوانان مشتاق مشهد و سراسر کشور. 🔺️‏هر سری میرفتیم بیانیه‌هایش را میداد تا بلند بخوانیم. خوب که میخواندیم میگفت معلومه کتابخوانی. تپق هم که میزدیم تکه می‌انداخت. نامه‌هایی که تا وقتی سرحال بود قطع نمیشد. امربه معروف و نهی ازمنکر برایش جدی بود. واقعا جوان نود ساله بود. برخلاف پبرمردهای بیست‌وچندساله محافظه‌کار. 🔺️‏خانه‌اشان از دهه‌های دور مرکز انقلاب بود. خیلی بحثهای شریعتی انجا ضبط شد. جلسات شریعتی پدر و کانون نشر حقایق دینی. مباحثات گروههای مختلف‌. این شد که ازچنین خانه‌ای امثال پسر شهیدش حسین و زبان گویای اسلام حسن رحیمپور بیرون امد. مقابل قرائت سنتی از دین الهیات انقلابیگری تولید میکرد. 🔺️‏مسجد کرامت را خیلیها فقط به امام جماعتش میشناسند. اما او هم با چند نفر دیگر کارهای پشت صحنه مسجد را در طول اقا اداره میکرد. جوری که به قول خودش صهیونیستها بدون دیده شدنشان با دنیا میکنند. برای این کارها برنامه داشت. 🔺️‏گفت خواندن بینوایان واجبه. برای اینکه توجهمان را بیشتر کند گفت نماز اول وقت مستحبه. بعد که داشتیم میرفتیم بیرون گفت نرید بگید حیدر گفته نماز نخوانید! 🔺️‏دزد امده بود خانه کفش بدزدد مچش را گرفته بود و زنگ زده بود پلیس. بعد گفته بود این بدبخت همان ژان‌والژان است. از فقر دزدی کرده. پول بهش داده بود و ولش کرده بود برود. دزد تا مدتها بعد هی امده بود و باز او بهش پول داده بود. 🔺️‏بهش گفتم چرا فلانی که دوست و هم‌مشرب شماست با نطام بد است. گفت واسه اینکه خله و عقل درست و حسابی نداره. سال فتنه هم به یکی از رفقای چپ کرده‌اش نامه نوشته بود که ماهواره را از خانه‌ات بیرون کن که حقایق را درست ببینی. 🔺️همیشه شجاع بود. چه مقابل رژیم شاه چه برای اصلاح نظام. دوره‌ای که حزب‌اللهیها شعار میدادند مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است نقدهای تند مینوشت. بخاطر نقد کلانتری وزیر کشاورزی هاشمی چشم‌بسته و دست‌بسته برده بودندش اداره اطلاعات مشهد ولی عقب نکشیده بود. میگفتند هروقت زنگ میزد روزنامه صبح مهدی نصیری که در دوران مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است کانون اصلی انتقادی حزب‌اللهیها بود، اول چند دقیقه فحشهای عمیق به کسانی که گوش میدادند می‌داد و بعد کارش را میگفت. این شجاعت اما عاقلانه بود، هر کار تند و افراطی و غلط به اسم انقلابیگری میدید معترض میشد. 🔺️اوائل که احمدینژاد مواضع خوب داشت از او حمایت جدی میکرد و مدام پیغام میفرستاد. اما قبل از اینکه خیلیها بفهمند تغییر مواضع را فهمید. میگفت پیغامهایی که به او میدهم به او نمی‌رسد. 🔺️‏نظم برایش خیلی مهم بود. هشت صبح قرار بود اردوی جنبش سخنرانی کند. وقتی رسیده بود بچه‌ها داشتند تازه بیدار میشدند. قهر کرده بود و برگشته بود. 🔺️‏نمیخواهم حاج حیدر روی تخت بیمارستان باشد. او حق پدری سیاسی و اجتماعی به گردن خیلی جوانها که هیچ نسل اول و دوم انقلاب دارد. دعا میکنم زودتر از بیمارستان مرخص شود و حاج حیدر را دوباره به همانگونه که هست ببینیم قلبی جوان که سن بالا و سه سرطان مختلف و هیچ سدی متوقف نمیکند. @teribon_ir