💢پارادکسی از جنس خود چند روزیست که به دنبال ایده‌های نو در فضای مجازی به راه افتاده و پرسه می‌زنم. با هر بار رفرش صفحه ویدئوها و مطالب جدیدی بر روی نمایشگر گوشی نقش می‌بندد که یکی از دیگری جذاب‌تر و پر زرق وبرق‌تر هستند. هرچه بیشتر می‌گردم ذهنم پراکندگی بیشتر می‌یابد و برایم نتیجه‎‌ای حاصل نمی‌شود. گویی این فضا پر شده از محصولاتی که سازندگان هم نمی‌دانند چرا تولید می‌کنند و فقط تولید شده برای دیده شدن بیشتر و دریغ از کمی عمق و محتوا. به کنار میز نگاه می‌کنم که کتابی آنجاست آنرا برمی‌دارم، ورق می‌زنم و کمی ذهنم آرام می‌گیرد. نام کتاب «انسان از آغاز تا انجام» است. به فکر فرو می‌روم که انسان مگر نمی‌خواست همانگونه که آغاز خوبی داشت، انجام خوبی داشته باشد و به همین دلیل این فضا را پدید آورد؟ حال چه شده که هرچه بیشتر در این فضا پیش‌ می‌رود، آرامشی که فطرتا به دنبالش بود را نمی‌یابد و احوالش پریشان‌تر می‌شود چه چیزی را انسان فراموش کرده که به این روزگار مبتلا شده؟ روزگاری که خود نمی‌داند به دنبال چیست و چه می‌خواهد! گویا بشر امروز بیش از ایام گذشته سر در گم است و در تقابل میان خود و خودش گیر افتاده و کشمکشی بی سابقه درونش رخ نموده که او را به آشفته حالی و بی معنایی مبتلا کرده است. امروز شاید خالی ترین روزگار معنایی عالم باشد. هر چه می‌بینیم فقط ظاهر و تزئیناتی سطحی و فریبنده است و دیگر از آن معنای ژرف و عمیق خبری نیست. از این فضا نه فارابی پدید می‌آید و نه ابن سینا، ابن‌عربی، سهروردی و ملاصدرا و نه حافظ، سعدی و مولوی. شاید برای فرار از این موقعیت کمی باید از خود فاصله بگیریم و از دور و زوایای مختلف به این انسان نوظهور بنگریم تا دریابیم که اشکال کار کجاست و چه می توان برای درمان انجام داد. مساله ما همیشه انسان بوده و اکنون پیچیدگی خاصی پیدا کرده و هویت انسان دستخوش تغییر و تبدل قرار گرفته است. باید چاره اندیشید. ✍️مصطفی گودرزی 👇به [مدرسه تولید محتوا] وارد شوید👇 @toolid_mohtava