✍️انسیه سادات یعقوبی:
هنوز نگذاشته ام کسی روی صندلی ات بنشیند.
هر پنجشنبه و جمعه که باغ می آییم، گرد و خاک صندلی ات را میگیرم.
روی چوب های ایوان می نشینم.
با صدای قژقژ چوب ها می روم به سه سال پیش،وقتی که هنوز بودی.
به صندلی خیره می شوم و گمان می کنم هنوز هستی.
روی صندلی نشسته ای و سیگاری را بین دو انگشتت جا داده ای.
پک می زنی و خستگی و کلافگی کل هفته ها را با دود های سیگار بیرون می دهی.
چوب های ایوان قژ قژ صدا می دهد.
مادر با لیوان چای می آید و روی صندلی می نشیند.
آه می کشد.
نمی فهمم آه دلتنگی است یا خستگی کل هفته اش؟
https://eitaa.com/joinchat/7340335Cedaa9a600d
👇به کانال [تولید محتوا] وارد شوید👇
@toolid_mohtava