#دلنوشته |
فاطمیه....
اینبار قلم را محکمتر دست میگیرم، تا برای مادرم بنویسم؛
برای تو که حتی بردن نامت دلم را میلرزاند و چشمانم را تر میکند.
قلم دست میگیرم تا بنویسم،
اما نمیدانم این خطهای لرزان، اثر قلمِ من است یا ردِّ اشکهایی که بیاجازه روی کاغذ میچکند.
ای مادر…
ای بانوی بیهمتای عالم…
هر بار که نامت را مینویسم انگار صفحه، از حیایِ بزرگیِ نام تو، سپید و خاموش میماند؛
گویی کاغذ هم میداند که واژه ها در برابر تو هیچ اند.
از چه بنویسم؟
از غربتت بنویسم؟
غربتی که نه در یک خانه، که در تمام کوچه های تاریخ پیچیده،
غربتی که حتی باد هم وقتی نامت را میشنود، آهستهتر میوزد تا مبادا زخمی تازه بر زخم های کهنه دلت بیفکند.
از مظلومیتت بنویسم؟
مظلومیتی که اگر آسمان زبان داشت، سالها پیش فریاد میزد، زمین را میشکافت،
و جهان را از شرّ بیوفایی انسانها خالی میکرد.
از عظمت قلبت بنویسم؟
قلبی که خدا آن را با نور آفرید، نه با خاک، و تو همهی رنجها را در آن پنهان کردی تا مبادا چشمان کسی خیس شود.
از صبر عجیبت بنویسم؟
صبری که نه از زمین، بلکه از آسمان آمده بود.
از ایمان استوارت چه بنویسم مادر؟
ایمانی که اگر بر شانه های کوه احد میگذاشتند، از هیبتش به لرزه میافتاد و فرو میریخت.
یا بنویسم از شانههای محکمت؛
شانههایی که زیر بار ظلم سنگین شدند، اما نگذاشتند پرچم حق لحظهای روی زمین بیفتد.
شانه هایی که استقامت را معنا کردند و ملائک با تمام احترام در برابر استواری شان سجده میکنند.
ای مادر…
هرچه بیشتر فکر میکنم، بیشتر میفهمم نوشتن دربارهی تو، مثل تلاش برای جا دادن دریا در یک لیوان کوچک است.
واژهها کم میآورند،
دل میسوزد،
قلم میلرزد…
و در این میان تنها اشک است که میفهمد غربتِ حضرت مادر یعنی چه.
پس قلم را آهسته زمین میگذارم
و در سکوتی که از هزار فریاد بلندتر است،
به عزتِ نامت،
سر بر سجده میگذارم...❤️🩹
✍🏻ناهید تورانی
(دانشجومعلم پردیس فاطمه الزهرا (س)ساری )
⌝
#مازندران ⌞
⌝
#یاوران_رسانه ⌞
⌝
#دانشجومعلم_خبرنگار ⌞
💠 کانال رسمی انتشار تولیدات رسانهای دانشجویی دانشگاه فرهنگیان
https://eitaa.com/yavaraneresanecfu