منم! سفیر تنهای امامی غریب! آمده ام بیعت بستانم! پنجره هایتان را به رویم مبندید! غریبه نیستم! به اصرار شما قدم به این دیار غریب کش گذاشته ام! رو از من برگردانید! سنگ نثارم مکنید! من مسلم ام! سفیر حسین! ناخوانده نیامده ام، درها را بگشایید! درهای بسته سزاوار من نیست! کوچه های سرگردانی، شایسته سفیر حسین نیست! «حسین» به کوفه نیا! کوفه هنوز رسم مهمانداری را یاد نگرفته! در کوفه هنوز، بی غیرتی و سست عهدی رواج دارد: کوفه هنوز بوی خون می دهد!