20.9M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
«فصل کوچ» شعری برای مرد هسته ای 🥀◼️🥀◼️🥀◼️ آتشفشان خامشی، این روزها بیدار شد در ماه آذر، باز هم، یک ماه دی، تکرار شد از آبسرد، اینبار چون، بغداد، داغی داغ شد یک ثُلمه در جان وطن، یک ملتی، تبدار شد مالک که پر زد تا خدا، پشت ولیّ ما شکست سخت است این غم، چون علی، بی، میثم تمار شد در فصل کوچ شهریار، وقتی که "فخری زاده" رفت باید، همه، مقداد شد. باید، همه، عمار شد «هیهات مِنّا الذّله» ای، جوشید از حلق زمان با خون مرد هسته ای، برجام، بی مقدار شد یک گام دیگر مانده است، انگار تا صبح ظهور با خط سرخ عاشقی، این راه هم، هموار شد مجنون لیلا زاده ایم، فتح الفتوحی در ره است این جمله، در رأس خبر:"شهری به کلّ، آوار شد" شد مَحو از روی زمین، نام «تل آویوِ»سیاه خون شهیدان پُر ثَمر، نابود، استکبار شد 🥀◼️🥀◼️🥀◼️ شاعر: فاطمه زارع زردینی معاونت فرهنگی مقطع سیکل مدرسه علمیه الزهرا سلام الله علیها یزد 🔶🔹🔶🔹🔶