؛ مسابقه فینال 🏆مسابقه کشتی به فینال رسیده بود. عباس با این بُرد قهرمان میشد چیزی که آرزوی هر ورزشکاری است. ‏ 🏆همه¬ی تماشاگران در انتظار مسابقه فینال بودند. نوبت عباس رسید؛ بلندگوی سالن چندبار اسم عباس را خواند: عباس ‏حاجی¬زاده با دوبنده آبی... ‏ 🏆رقیب عباس روی تشک آمده بود اما خبری از عباس نبود. مربی عباس هم گیج شده بود. تمام سالن را گشتیم اما ‏خبری از عباس نبود، فایده نداشت. ‏ 🏆داور دست رقیب عباس را بالا برد. بعد از چند لحظه، عباس وارد سالن شد. با عجله به سمتش رفتم و گفتم: کجا ‏بودی؟! اسمت را خواندند نبودی؟!‏ 🏆با آرامش گفت: وقت بود؛ رفتم مسجد نمازم را بخوانم. ‏ مانده بودم چه بگویم. ‏ 🏆وقتی خبر شهادت عباس حاجی زاده را شنیدم فهمیدم که قهرمان واقعی عباس است. ‏😍 📚زیر این حرف ها خط بکشید؛ ص ۱۹‏ ♨️ اطلاعات بیشتر، آخرین اخبار استان و محتواهای کاربردی در 👇👇👇 🆔 @yazdirib_ir