❣️ 💢 دم اذان صبح آمدم نماز بخونم، ديدم از دم در صدا می‌آد. در رو باز كردم، ديدم اصغر روی پله نشسته. بغلش كردم و ديدم داره يخ می‌زنه. آوردمش پای بخاری. گفتم: ننه، كجا بودی؟ چرا در نزدی؟ ❤️ گفت: نصف شب با آقا سيد آمدم. ديدم شما خواب هستيد؛ در نزدم که مزاحم خواب شما شوم. صبر كردم تا وقت نماز كه بيدار شوید، در رو باز كنيد... 📚 منبع: کتاب کوچه نقاش ها،برشی اززندگی شهید اصغر ارسنجانی فرمانده محبوب گردان میثم 🔷🔸💠🔸 https://eitaa.com/joinchat/1658454037C15d6944db3 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ 🌺🍃 @zendegiaram98 👈 گروه در ایتا ╚═ ⚘════⚘ ═╝ لینک دعوت در واتساپ: https://chat.whatsapp.com/D4cxk2Sm4sDCiLjaronf24 گروه دوم واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ixgvi7lFYln1MEgTA05S8Dr