❣️ 💢 به مادرش می‌گفت ... مامانی. پشت تلفن، لحنش را عوض می‌کرد و با مادرش مثل بچه‌ها حرف می‌زد. ❤️ گاهی وقت‌ها مادرش که می‌آمد دَم در شرکت، می‌رفت دودقیقه مادرش را می دید و برمی گشت،حتی اگه جلسه بود. بچه ها تعریف می کردند زمان دانشجویی، دکتر هم می خواست برود با مادرش می رفت. بهش می گفتیم...بچه ننه. 📚 منبع: 365 خاطره برای 365 روز، ص 13 📎 کانال زندگی آرام 🔷🔸💠🔸 https://eitaa.com/joinchat/1658454037C15d6944db3 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ 🌺🍃 @zendegiaram98 👈 گروه در ایتا ╚═ ⚘════⚘ ═╝ لینک دعوت در واتساپ: https://chat.whatsapp.com/D4cxk2Sm4sDCiLjaronf24 گروه دوم واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ixgvi7lFYln1MEgTA05S8Dr