﷽ ابراهیم را در محل همه می‌شناختند هر کسی با اولین برخورد عاشق مرام و رفتارش می‌شد ... همیشه خانه ابراهیم پُر از رفقا بود بچه‌هایی که از جبهه می آمدند قبل از اینکه به خانه خودشان بروند به ابراهیم سر می‌زدند ... یک روز صبح امام جماعتِ مسجدِ محمدیه (شـهدا) نیامده بود مردم به اصرار، ابراهیم را فرستادند جلو و پشت سر او نمـاز خواندند ... وقتی حاج آقا مطلع شد خیلی خوشحال شد و گفت: بنده هم اگر بودم افتخار می‌کردم که پشت سر آقای هادی نماز بخوانم. 📙 سلام بر ابراهیم @zendegibaketab