*کار در غسالخانه هم سلسله مراتب دارد؟
برای من که اینگونه بود، 2 ماه در قسمت کفن کردن آموزش دیدم و بعد از آن با غسل دادن نوزادان کارم را شروع کردم و پس از گذشت یکماه کم کم تغسیل اجساد کم وزن و سن بالا را شروع کردم.
*اکثر مردم حتی از دیدن جسد خوف دارند، آیا شما نمی ترسید؟
من قبل از اینکه به عنوان غسال به باغ رضوان بیایم، هیچ مرده ای را از نزدیک ندیده بودم و از دیدن جسد خوف داشتم و نمیدانستم که توانایی کار در غسالخانه را دارم یا نه؟!
مدیر وقت در اولین روز مراجعه من به باغ رضوان با خوشرویی کامل گفت که می توانم چند روز در غسالخانه باشم و اگر توانستم خودم را با محیط وفق دهم کارم را بصورت رسمی شروع می کنم.
بعد از 3 روز تصمیم گرفتم و قراردادم امضا شد. البته باید اعتراف بکنم که تا ماهها شرایط روحی خوبی نداشتم، خواب و خوراکم بهم ریخته بود اما اکنون بعد از گذشت سالها حتی گاهی اوقات و در شرایط اضطراری اگر بعد از ظهر نیز به غسالخانه بیایم و با جسد در غسالخانه تنها باشم دیگر هیچ خوفی ندارم، بخشی از زندگی من با مردگان می گذرد، همیشه این تضاد در من بوده که حس می کنم یک فرد زنده مقابل من هست و با فرد زنده ارتباط دارم.
*کار در غسالخانه چه تاثیراتی در زندگی شما داشت؟
با کار در غسالخانه به خیلی از واقعیت های زندگی پی بردم که شاید اگر در غسالخانه نبودم دیدگاه دیگری نسبت به زندگی و اطرافیانم داشتم.
*شما جز آخرین نفراتی هستید که با جسم و شاید روح انسان ها در ارتباطید؟ هنگام تغسیل چه حسی دارید؟
هنگام تغسیل فرقی ندارد که جسد نوزاد، نوجوان، جوان یا پیر باشد، سراسر غم است و پر از حس تلخ اما واقعی خداحافظی و آخرین دیدار.
*درطول چند سال بیشتر اجسادی که غسل داده اید در چه رده سنی بوده اند؟