سلام بنده یک دو سالی هست روزه های که خوردم گرفتم و کفاره شونم دادم چون چند سال طول کشیده
رد مظالم دادم برای حقوقی که گردن دارم
به عباداتم سعی کردم برسم قضا نشه
تا میتونم اول وقت میخونم
روی صحبت کردن و رفتارام سعی کردم کار کنم تا مردمو اذیت نکنم
هر حرفی میخوام بزنم اول فکر میکنم اگه کسی این حرفو به من میزد خوشحال میشدم یا ناراحت اثری زیادی داره که هر حرفی نزنم مردمو ازار بدم
همیشه به یاد مرگم
روی تخت دراز کشیدم گاهی دستام بغلم میذارم پامو دراز میکنم چشمامو میبندم تخیل میکنم مردم دارن منو منو میشورن
حس غریبی داره
با خودم میگم اگه الان بخوان منو کفن کنن روحم از کنار داره نگاه میکنه در چه حالی هست خوشحاله یا ناراحت؟.
وضعش خوبه یا بد؟
از اینکه مرده خوشحاله یا ناراحته؟
حس خوبی داره یا بد؟
کلی تخیل میکنم بقول مرده بازی میکنم تا از اون شرایط غافل نشم
بدونم هر لحظه ممکنه من بمیرم
بدونم این دنیامثل مسافرخونه س نباید دل ببندیم
بدونم دنیا رو به اندازه نیازم داشته باشم و براش بجنگم نه بیشتر
بدونم کمی از مالمو ببخشم
و خیلی مسائل دیگه که سعی کردم برای یاد مرگ و امادگی برای مرگ لحاظ کنم
#پاسخ_مخاطب