تموم شد غسل دادیم ،
کفن کوچیکی که اماده کردم رو تنش کردم😭 یهو خون اومد از دهنش کوچیکش، کفن خونی شد، پنبه نبود.... باید میرفتم غسالخونه ی روبه رو اونجا پنبه بود،فرق این غسالخونه و اون یکی این بود😭
اونجا جنازه ی مادری خواب بود که دو روز کسی نیامده بود دنبالش😭
اینجا جنازه ی فرزندی بود که کسی پشت درب غسال منتظر به اغوش کشیدنش نبود😭
سارا تا کفن دربیاری بشوری منم برم پنیه بیارم
اون شب ترس عجیبی داشتم
بدو بدو رفتم از سردخونه کلید گرفتم داشتم میرفتم سمت غسالخونه دوم، پنبه بیارم
سارا بلند صدا زد نروو،پنبه پیدا کردم ،اه نفسم داشت بند می اومد
قلبم تند تند میزد.......
برگشتم سمت سارا
پنبه رو تو دهنش گذاشتم
کفن رو دوباره تنش کردم😭
چطور بدون اینکه مامانش ببینش من برای همیشه چهرشو بپوشونم،😭
خدایا پناه میبرم برتو🤲🏻
خدایامنوهم مثل این نوزادپاک پاک از این دنیا ببر😭
کارکفن تمام شد،گرفتمش تو اغوشم بوش میکشیدم، دختر قشنگم بجای بوی عطر گلوت بوی کافور میدی چرا😭
اه از دل مادر😭
ببین برات چقدر گیره رنگی گرفتم،
مامانت پشت غسالخونه نیست اشکال نداره،من و سارا که هستیم😭 رفتی پیش خدا به خدا بگو زهرا چندتا رفیق داره که دلشون نی نی میخاد میشه تو به خدا بگی؟؟؟ از طرف من؟ میشه بگی خدا بهشون اولاد بده😭.......