دیدن جنازه🥺
منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند
کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇
@neiynava313
سرم سنگین شد جلوی چشمام سیاهی میرفت،حلقم خشک شد، من بودم وچهار نفر از بچه هایی که برام غریبه شده بودن،روی صورت همه ماسک شمیایی بود هیچ کس رو تشخیص نمیدادم چون همه یه شکل بودن،تویه اتاق کوچیک بودیم که حتی جای رد شدن خودمون هم نبود، صدای محکمی اومد برگشتم عقب نگاه کردم
دیدم درب غسالخونه بسته شد🥺ترس و ترس
جنازه وسط حوض بود یکی از بچه ها رفت سمتش و زیپ کاور رو باز کرد، یکی بلند زیارت عاشورا میخوند، یکی سطل هارو پراب میکرد، یکی کافور سدر رو اماده میکرد ؛میترسیدم از صدای بچه ها صداشون از ته چاه می اومد بخاطر اون فیلتر ماسک صداشون رو عوض کرده بود،اخ من دیگه توان ندارم اخ من مال اینجا نیستم اخ من غلط کردم ،دست رفیقم فشار دادم اخ من من من نمیخام بمونم اینجا 😭زیپ کاور رو کشیدن پایین صدای صلوات ها فقط به گوشم میرسید،چهره ی زیبای یه مادر ،این مرده؟ این خوابه؟؟چرا بیدار نمیشه؟؟ این که لباس خونه تنشه؟؟ این که هنوز گیره موش داخل موهاش وصله؟ این که هنوز النگوهای زردش داخل دستشه؟؟ بابا بچه ها😭 شاید نمرددده زندس,تورخدا دست از سرش بردارید ،این نمردههه؛ ببینید چهرشو ...
این امید کسی بودهه
این مادر بچه هاااااش بوده
تورخدا ولش کنید....
مدامممم از پشت اون ماسک های که با نفس هام حبابی شده بودن تو دلم داددددد میزدممممم......
نکنیددد این هنوز زندسسسس
دست خودم نبود باور اولم بود😞
سخت بود باور همش..
پاهام میلرزیدن از شدت ترس،همش خدا خدا میکردم نیفتم کف غسالخونه
@neiynava_313
بنظرتون اگه روزی یه جنازه ببینی برای اولین بار
واکنشت چی میتونه باشه؟