زندگی از غسالخونه تا برزخ
چهره آشنا در غسالخانه ۲ منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند کپی بدون این
دست راست کج شده بود، راست نمیشد که اب بریزم ....اروم اروم اب ریختم ودست کشیدم رو دستاهای سرد کبودش، تاخیالم راحت بشه اب به تموم جاش رسیده ، اون لحظه ی که پا میزارم غسا..لخونه حسشون میکنم میدونم که کنارم ایستاده اون ج...نازه، میدونم که مدام بم میگه زهرا قلندری من زمانی ندارم دیگه نزار هیچ غسلی گردن من بمونه ، ومیدونم شاید اون لحظه بعضی هاشون بهم بگن زهرا ما نمردیم مازنده ایم چرا بمون گریه میکنی😭💔 یا شاید بگن زهراااا چه خوب شد روضه ی مادر رو بالای سرمون گذاشتی‌‌...‌ سمت راست غسل دادم تموم چند ثانیه نشستم نفس گرفتم وباز بلند شدم ویاعلی گفتم سمت چپ غسل دادم ‌‌‌‌.... تازمانی که دارم غسل میدم خیالم یه جورهای راحته اره کنارمن، اره هنوز تو دنیان😭اما وقتی که باید کف.‌ن کنم اخ که دلم تنگ تنگ میشه..... یکی از بستگان اومد بالا سرش کاشت ناخن داشت😭 خب تو اون لحظه سخت باید چ واکنشی نشون میدادم؟ باید خو‌..سردی خودمو حفظ میکردم وجوری رفتار میکردم که حرفمو تو اون لحظه وثانیه بپذیره‌‌..‌. نقابم کشیدم پایین میخواستم که چهرمو ببینه میخواستم بدونه من یه زن بزرگ نیستم گفتم قشنگم، عزیزم میدونی من وقتی میام غسا..لخونه بدون وضو نمیام اینقدر برای من ج...نازه ها محترم هستن که دلم نمیاد بدون وضو بهشون دست بزنم.. اما فکر کنم شما با کاشتی که دارید وضوتون باطل شده💔 اینو که گفتم زودی دست هاشو جمع کرد گفت میدونی خانم تازه کاشت کردم.‌... گفتم زمانش مهم نیست منم که کاریت ندارم ، اما کاشتی که دارید غسل هاتون گردنتون هست ... و هیچ کسی از چند ثانیه ی خودش خبر نداره!!!‌من مورد داشتم اینجا با مکافات کاشت هاشو دراوردم .‌.. ودیدم گفت برم خونه حتما درشون میارم میرم غسلمم انجام میدم‌... همین برای من کافی بود. @neiynava_313 @neiynava_313