1.6M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
شادی روحش یه صلوات کامنت کن مادر شهـ. ید: با مـ جروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد #خدا #پسر کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ👇 http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5