وقتی پدر و مادر یا هر کدوم از اعضای خانواده و دوستامون کنارمونن ، متوجه نیستیم ، نمیفهمیم ، اصلا به همچین روزی فکر نمیکنیم یا اگه هم فکر کنیم با خودمون میگیم حالا هنوز زوده بخاد این اتفاق بیفته ، مادر من که چیزیش نیس، پدرم که صحیح و سالمه ، دوستم که تا منو نکشه نمیمیره و.....، شاید سالی یبار روز مادر یا روز پدر یا یه مناسبتی پیش بیاد بریم پدر و مادر و عزیزامون رو بغل کنیم و ببوسیمشون، دیگه میییییییره تا یه مناسبت جدید بیاد
عزیزانتون رو تا زنده هستن بغل کنید ، نذاریم روزی که از دستشون میدیم بغلشون کنیم ، روی این تخت سنگی و سرد ، بغل کردن فایده نداره ، درسته تو بغلش کردی ولی اون دستش دیگه جونی نداره تو رو تو آغوشش بگیره ، زبانش از تکلم ایستاده و نمیتونه باهات حرف بزنه ، چشماش دیگه نوری نداره که با عشق بهت نگاه کنه ، بدنش دیگه روحی نداره که بیاد سمتت یا بخاد حرکتی انجام بده ، جسمش سرده و تو گرمای آغوششو حس نمیکنی، این در آغوش گرفتن فایده ای نداره تازه داغ بزرگی رو دلته
تا زنده ایم ، تا زنده اند، محبت کنیم ، عشق بدیم ، عشق بگیریم
میگیم وقت نمیکنم ، سرم شلوغه ، کار دارم ، گرفتارم ، ولی دنیا پای ما صبر نمیکنه ، دنیا منتظر نمیمونه کار ما تموم شه ، گرفتاری و مشکلات همیشه هست ، ولی عزیزانمون همیشگی نیستن ، ما همیشگی نیستیم
🌺قدر همدیگه رو بیشتر بدونیم🌺