eitaa logo
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
2.1هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
4.5هزار ویدیو
159 فایل
•|به‌نام خدا|• 《به فکر مثل شهدا مردن نباش به فکر مثل شهدا زندگی کردن باش》 شهید‌ابراهیم‌هادی کپی❗️حلالت رفیق ولی برای شهادتمون و فرج آقا دعا کن شروع‌ما←¹⁰مهر¹⁴۰¹🍃 شروط🌸↓ @sabke_shohadaa_short کانال‌محفل‌هامون🌱↓ @mahfe_l کانال‌خدمات🌿↓ @ww0403
مشاهده در ایتا
دانلود
•~🌿🌸~• 📍کم نبوده اند کسانی که از این دنیا و در نامه اعمالشان این ثبت شده بود که: «می‌خواست آدم خوبی باشد» 🍀 اما برای خوب شدن حرکتی کرد.. نه سرعتی داشت.. نه سبقتی..🍂 💥 ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕
•~🌿🌸~• باز هم انگشترش را بخشيده بود! پرسيدم: اين يكي را به كي دادي؟ جواب داد: انگشتر طلا دستش بود. نمي دانست حرام است. از دستش درآوردم. انگشتر خودم را دستش كردم! ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕
•~🌿🌸~• تقلـب ‌فقط ‌یڪ‌ جـا جایزه! اون‌ هـم ‌سر ‌امتحـاناٺ‌ خُـدا بایـد ‌سرتو ‌بگیـرۍ ‌بـالا، از‌ روۍِ‌ برگہ‌ شهدا‌ تـقلب ‌ڪنـے،،،🙃♥️ 💥 ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕
•~🌿🌸~• منو بیش تر دوست داری یا خدا رو؟ مادر گفت « خب معلومه، خدارو. » امام حسین رو بیش تر دوست داری یا خدارو؟ امام حسین رو هم براخدا می خوام. پس راضی هستی که من شهید بشم؟! فدای امام حسین بشم! ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕
•~🌿🌸~• ، چه پروفسور باشیم، چہ‌ معلم، چه رئیس ‌جمهور، اگہ ‌به ‌امام ‌زمان اتصال‌ نداشتہ‌ باشیم ,,,جاهلیم ! چقدر متصلیم؟ (: 💥 ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕
•~🌿🌸~• ✾ هی می رفت و می آمد، برای رفتن به خانه دو دل بود. ↫ یادش رفته بود نان بگیرد. ✾ بهش گفتم « سهمیه ی امروز یه دونه نان و ماسته. همینو بردار و برو. » ❉ گفت «اینو دادن این جا بخورم، نمی دونم خانمم می تونه بخوره یا نه؟» ✾ گفتم « این سهم توست. می تونی دور بریزی، یا بخوری. » یکی دو باری رفت وآمد. ↫ آخر هم نان و ماست را گذاشت و رفت. 🕊 ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕
•~🌿🌸~• یادمون‌ باشہ ‌یروزے هممون‌ باید‌ بہ‌ این‌ سوال‌ جوابـــــ بدیم ''جوونیتـــــ چجورے گذشتـــــ؟!…!🚶🏻‍♀💔 حواستـــــ باشه رفیق.. 💥 ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕
•~🌿🌸~• ❁ خانه مان کوچک بود؛ ↫ گاهی صدايمان می‌رفت طبقه پايين. ❁ يک روز همسايه پايينی به من گفت: ↫ به خدا اين قدر دلم می‌خواد ↫ يه روز که آقا مهدی مياد خونه، لای در خونه‌تون باز باشه، ❁ من ببينم شما دو تا زن و شوهر به هم ديگه چی می‌گيد، ↫ که اين قدر می‌خنديد؟ ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕
•~🌿🌸~• وضوميگيری، امادرهمين‌حال‌اسراف‌ميکنی، نمازمی‌خوانی امابابرادرت‌قطع‌رابطه‌می‌کنی، روزه‌ميگيری‌ اماغيبت‌هم‌ميکنی، صدقه‌ميدهی امامنت‌ميگذاری، برپيامبروآلش‌صلوات‌میفرستی امابدخلقی‌ميکنی، دست‌نگه‌دارباباجان!🖐 ثواب‌هايت‌رادرکيسه‌یِ‌سوراخ‌نريز..! |آیت‌الله مجتهدی تهرانی| 💥 ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕
•~🌿🌸~• مادرش بستری بود. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند حتی برادر و خواهر هاش. وقتی با مادرش تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را می کشید روی پاهای خسته مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود کف پای مادر، اشک های چشمش پای مادر را شستشو می داد. همیشه می‌گفت: «به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد». ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕
•~🌿🌸~• : +التمـاس ‌دعـا واقعا ‌برای‌ طرف‌ دعا‌ ڪݩید،🌿•° نگید‌ محتاجیم ‌به ‌دعا ‌و ‌ڪلا‌ یادتون ‌بره |: می دونید‌ کہ↓ واسه ‌هر ڪۍ دعای ‌خیر‌ ڪنید یه‌ فرشتہ‌ تویے آسمون ‌هست کہ‌ چند برابر همون‌ دعا رو برای ‌خودتون‌ می ڪنہ 🌱🕊 💥 ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕
•~🌿🌸~• وارد غذاخوری شدم، دیرم شده بود و صف غذا طولانی. دنبال آشنایی می‌گشتم که بتوانم سریعتر غذا بگیرم! نزدیک شدم و گفتم: برای من هم بگیر. چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت! بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟ گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمی‌گردم و برای خودم غذا می‌گیرم. این لحظه‌ای بود که به او سخت علاقه‌مند شدم و مسیر زندگی‌ام تغییر کرد... 🕊 ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕