❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
بِسْمِ رَب الرُقَیِهْ خاٰتٖونْ...)♥️
شبتون شهدایی...)♥️
(💚امام زمانم💚 )
یا امام زمان ظهور کن و مکتب عاشقی را راه بینداز. حتم دارم که من در صف اول این مکتب خواهم بود، حتم دارم به پای عشقی که به امامم دارم تا همیشه در این مکتب خواهم ماند. یا امام زمان این دنیا به این مکتب نیاز دارد چرا که اکنون مکتب ظلم است که آن را فرا گرفته پس با ظهورت ریشه آن مکتب را از بین ببر. آمین.
❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
(💚امام زمانم💚 ) یا امام زمان ظهور کن و مکتب عاشقی را راه بینداز. حتم دارم که من در صف اول این مکتب
بیا که بی تو . بیاکه بی تو نه سحر را طاقتی است ونه صبح را صداقتی که سحر به لطف تو شبنم بیدار می شود وسحر به لطف تو از جای برمیخیزد مهدی جانم💚
شیعه ی حسین(ع) بودن را اگر می خواهیم، باید آن گونه زندگی کردن و این گونه مرگ را برگزینیم. به این آگاهی که رسیدیم همه ی روزها عاشورا ست و همه ی زمین ها کربلاست.
حسینی زیستن، حسینی به دیدار معبود و معشوق شتافتن، راهش همین است.
رسم دنیاست. همیشه حق عاشق این بوده است. این عاشق کشی تا قیام منتقم پا برجاست. حسین همیشه تاریخ را سیراب کرد.
این سیراب شدن از برای همه نیست بلکه:
“عشق” می خواهد و لــبـیــک…
❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
شیعه ی حسین(ع) بودن را اگر می خواهیم، باید آن گونه زندگی کردن و این گونه مرگ را برگزینیم. به این آگا
تو زاده ی عشقی، و خوب هم هنر خوب زیستن را و خوب مردن را به عاشقانت آموختی.
رستگاری دو عالم را در عشق به تو یافتیم و این عشق ما را از تن دادن به هر ذلتی دور می دارد
📖 تقویم_شیعه
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۱۲ شهریور ۱۴۰۲
میلادی: Sunday - 03 September 2023
قمری: الأحد، 17 صفر 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیه السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا اربعین حسینی
▪️11 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️13 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️18 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
▪️21 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
(سبک شهدا 🌷 )
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪ @sabkeshohadaa🍂⃟💕
حسین ولایتیفر ۶ تیر ماه ۱۳۷۵ در شهرستان دزفول، در خانهای که رنگ و بوی معنویت میداد و در خانوادهای که از متدیّنین شهرستان بودند؛ دیده به جهان گشود.
در همان سنین کودکی به همراه برادر بزرگتر به مسجد میرفت. در هشت نه سالگی عضو جلسات قرآن مسجد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد.
حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات قرآن، تاثیر بهسزایی در شکل گرفتن روحیات حسین داشت.
در همین جلسات بود که مسئولیتپذیری را آموخت و در حلقهها و گروههای مطالعاتی، بر معرفت خود افزود.
روحیات طنز و شوخطبعی حسین، در کنار این ویژگیها، شخصیت جذابی به او داده بود. او محبوبیت بالایی در بین دوستان به خصوص کوچکترها داشت.
از همان نوجوانی روحیه جهادی داشت. روزها و ساعتها در مسجد وقت میگذاشت و کار میکرد. بهطوری که در بین رفقا به آچار فرانسه معروف بود. هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد.
حسین از همان سن کم در جلسات یاد گرفته بود که باید مزد بودن در این فضای معنوی را به نحوی پرداخت کرد. از این رو همیشه در جلسه و مسجد مسئول یک کار بود و وقتی کاری را میپذیرفت با علاقه و جدیت آن را انجام میداد. برای کسانی که شوخطبعی حسین را در بین رفقا دیده بودند، جدیت در کار تا این حد باورکردنی نبود.
حسین پس از طی کردن دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی، رشته معارف را انتخاب کرد و در دبیرستان شهید مطهری دزفول مشغول به تحصیل شد. چند سالی بود در جلسات مسجد حضور داشت و به قول خودش باید زکات حضور در این فضای فرهنگی را میداد. از این رو برای تربیت نوجوانان بسیار دلسوزی میکرد
۱۷ ساله بود که در مسجد به عنوان مسئول جلسات قرآن فعالیت میکرد. مدتی از حضورش در جلسات گذشته بود که تصمیم گرفت بچههای جلسات را به اردوی زیارتی مشهد و قم ببرد که به علت مشکلات مالی، دوستان بزرگتر پیشنهاد دادند به صلاح نیست این اردو برگزار شود. حسین شخصاً پیگیر کمکهای مالی شد و بعد از گذشت مدتی توانست آن اردو را برگزار کند.
بعدها دوستان متوجه شده بودند که حسین برای برگزاری آن اردو وام گرفته بود و تا سالها هنوز درگیر پرداخت قسط وام بود.
او که میدانست فعالیت فرهنگی نیازمند پشتوانه مالی است، در همان ۱۸ سالگی فعالیت اقتصادی خود را آغاز کرد. ابتدا با اجاره مکانی برای پرورش مرغ محلی شروع به کار کرد. پس از مدتی تصمیم به گسترش کار گرفت. در کنار پرورش مرغ، پرواربندی گوسفند را هم آغاز کرد و بعدتر در کنار اینها به کشاورزی هم میپرداخت.
در کنار فعالیت اقتصادی و ایجاد اشتغال برای خود و دوستان، به تحصیل در دانشگاه هم میپرداخت.
صبحها تا ظهر مشغول تحصیل در دانشگاه بود و بعد بلافاصله به محل کار میرفت. سپس به مسجد رفته و به برگزاری جلسه میپرداخت.
صبحها که از خانه بیرون میرفت تا آخر شب به خانه بازنمیگشت. برادر شهید نقل میکند که روزی به حسین گفتم: «چقدر خودت را خسته میکنی؛ کمی استراحت کن!» حسین در جواب به او گفته بود: «این بدن خمس و زکاتی دارد که باید پرداخت شود.»
وقتی میدید کسی از دوستان از فضای مسجد دور شده بسیار ناراحت میشد و برای بازگشتشان به فضای مذهبی تلاش میکرد و میگفت: «وقتی میبینم کسی از رفقا از فضای مذهبی دور میشود جگرم میسوزد.
با وجود اینکه حسین در پرورش دام و طیور درآمد خوبی کسب میکرد، اما همیشه آرزوی پوشیدن لباس پاسداری که به قول خودش لباس شهدا بود را داشت.
دو سالی گذشت، حسین در ۲۰ سالگی جذب سپاه شد. دورههای تکاوری را پشت سر گذاشته بود. حالا دیگر لباس پاسداری به تن داشت. همان لباسی که از نوجوانی و جوانی آرزوی پوشیدنش را داشت. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دورههای ابتدایی اهواز بود. دیگر حسین از زادگاهش دور شده بود دیگر فضای کار در جلسات قرآن وجود نداشت.