eitaa logo
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
2.1هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
4.5هزار ویدیو
159 فایل
•|به‌نام خدا|• 《به فکر مثل شهدا مردن نباش به فکر مثل شهدا زندگی کردن باش》 شهید‌ابراهیم‌هادی کپی❗️حلالت رفیق ولی برای شهادتمون و فرج آقا دعا کن شروع‌ما←¹⁰مهر¹⁴۰¹🍃 شروط🌸↓ @sabke_shohadaa_short کانال‌محفل‌هامون🌱↓ @mahfe_l کانال‌خدمات🌿↓ @ww0403
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️ ✍عبدالله‌مستوفی نویسنده کتاب "شرح زندگانی من "یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، که از معدود کتاب های نوشته شده در همان زمان است و بخوبی اوضاع و احوال اجتماعی زمان آن وقت جامعه را توضیح می دهد، 🔸ذیل اصطلاح خوش رقصی در مورد وجه تسمیه آن توضیح می دهد و داستانی تعریف میکند که خواندنش خالی از لطف نیست او می نویسد : ✍داستان اصطلاح خوش رقصی از آنجا شروع می شود که در روزگاران قدیم دو ایل که با هم نزاع و درگیری پیدا می کنند شرط می کنند که طرف پیروز برای طرف شکست خورده و ختم غائله شرط قائل شود، در یکی از این جنگ ها خان و رئیس قبیله پیروز شرط گذاشت که دختر خان مقهور باید در میدان و محلی که جنگ صورت گرفته است در برابر صف سران دو لشگر برای حاضران به رقص بپردازد . 🔹محل آماده میشود... سران لشکر می نشینند و دختر خان شکست خورده بنای رقص میگذارد و با جان و دل میرقصد! در این کار نیز از هیچ عشوه گری کم نمیگذارد. پس از اتمام مراسم، خان مقهور سیلی جانانه ای به دختر می زند که موجب تعجب او می شود، دختر با اعتراض میگوید: من اینکار را فقط بخاطر شما کردم و قطعا توقع تشویق دارم نه تنبیه، 🔸خان با داد و فریاد و پرخاش می گوید شرط و قرار ما رقص بود اما آنچه تو انجام دادی رقص با مایه های خیلی اضافی بود که به آن خوش‌رقصی می گویند. امروزه اصطلاح خوش رقصی هم در ادبیات عامیانه ما جایگاه خاص خود را دارد و هم در ادبیات سیاسی استفاده می شود که همه بهتر می دانیم برای چه موارد وچگونه است...! 🖐 -نشرصدقه جاریه- 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌•🌿• @sabkeshohadaa | سَبڪ‌ِشُھَכآ
‌•🌿• ﭼﺮﭼﻴﻞ ‏می‌گوید : ﺭﻭﺯی ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎکسی ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻓﺘﺮ BBC ﺑﺮﺍی ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ می‌ﺭﻓﺘﻢ. ﻫﻨﮕﺎمی ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁنﺟﺎ ﺭﺳﻴﺪﻡ، ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎ ﻟﻄﻔﺎً ﻧﻴﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺻﺒﺮ ﮐﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ . ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺁﻗﺎ ! ﻣﻦ میﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺮﻳﻌﺎً ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﻭﻡ ﺗﺎ ﺳﺨﻨﺮﺍنی ﭼﺮﭼﻴﻞ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﺩﻳﻮ ﮔﻮﺵ ﺩﻫﻢ. چرچیل در ادامه می‌گوید : ﺍﺯ علاﻗﻪ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻭ ﺫﻭﻕ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻳﮏ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ ﺩﻩ ﭘﻮﻧﺪی ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻡ !! ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ ﮔﻔﺖ : ﮔﻮﺭ ﺑﺎﺑﺎی ﭼﺮﭼﻴﻞ !! ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﺪ، ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﻫﻢ ﺍینجا ﻣﻨﺘﻈﺮ میﻣﺎﻧﻢ ! پول حتی علايق و احساسات انسان‌ها را عوض می‌كند ! 🖐 -نشرصدقه جاریه- 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌•🌿• @sabkeshohadaa | سَبڪ‌ِشُھَכآ
‌•🌿• ما این راه را تمام می کنیم اگر همه کشته شویم اگر همه شهید شویم اگر خانه هایمان بر سرمان خراب شود هرگز گزینه مقاومت را رها نمی کنیم .. • شهید سیدحسن نصراللّٰه • 🕊 -نشر‌صدقه‌جاریه- 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌•🌿• @sabkeshohadaa | سَبڪ‌ِشُھَכآ
‌•🌿• حیاتِ قلب در گریه است و آن قتیل العبرات(حسین؏) کشته شد تا ما بگرییم .. • شهید سیدمرتضی آوینی • 🕊 -نشر‌صدقه‌جاریه- 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌•🌿• @sabkeshohadaa | سَبڪ‌ِشُھَכآ
‌•🌿• دستشو محکم گرفتم و گفتم:بحث عوض نکن،این سوختگی دستت چیه هادی؟ خندید... سرشو پایین انداخت و گفت: یه شب شیطون اومد سراغم منم اینطوری ازش پذیرایی کردم. -شهید محمد هادی ذوالفقاری 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌•🌿• @sabkeshohadaa | سَبڪ‌ِشُھَכآ
‌•🌿• ✍گویند حکیم‌ناصرخسرو به طور ناشناس وارد نیشابور شد. به‌ دکان پینه‌دوزی رفت تا وصله‌ای بر کفشش زند. سر و صدایی از گوشه‌ی‌ بازار برخاست. پینه‌دوز کارش را رها کرد و مشتری را به‌انتظار گذاشت و به‌تماشای غوغا رفت...! 🔹ساعتی بعد باز آمد با لختی گوشت خونین بر سر درفش پینه‌دوزیش...!! در پاسخ ناصرخسرو که پرسید، چه خبر بود؟ گفت: در مدرسه‌ی انتهای بازار، مُلحِدی فلان فلان شده پیدا شده که به ‌شعری از ناصرخسرو استناد کرده و گویا از مریدان ناصر خسرو بود. 🔸لذا علمای دین فتوای قتلش دادند و خلایق تکه‌ تکه‌اش کردند و هرکس به‌نیت کسب ثواب، زخمی زد و پاره‌ای از بدنش جدا کرد، دریغا که نصیب من همین قدر شد...!! ناصر خسرو، تا که این را شنید، با عجله کفش را از دست پینه‌دوز قاپید و به‌ راه افتاد... 🔹در حالی که می‌گفت: برادر، کفشم را بده. من حاضر نیستم در شهری که نام ناصرخسرو ملعون در آن برده می شود، لحظه‌ای درنگ کنم...! "مخور صائب فریبِ فضل از عمامه‌ی زاهد که در گنبد ز بی‌مغزی صدا بسیار می‌پیچد" 📚 🖐 -نشرصدقه جاریه- 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌•🌿• @sabkeshohadaa | سَبڪ‌ِشُھَכآ
‌•🌿• ابراهیم میگفت: مطمئن باش ! هر کس با حسین رفیق شود تغییر میکند ... ≺≺شهید ابراهیم هادی≻≻ 🕊 -نشر‌صدقه‌جاریه- 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌•🌿• @sabkeshohadaa | سَبڪ‌ِشُھَכآ
یه ادمین محفل لازم داریم کسی هست؟ _@Amirmohamad889
مامانش بهش گفته بود : حسن ! دست این دختر مردم رو بگیر یه تُک پا ببرش مشهد ؛ گناه داره .. گفته بود : مامان ! دلم برای امام رضا یه ذره شده ، ولی نمیتونم برم .. باید برم جبهه ! رفت جبهه ، شهید شد . رفتن جنازه رو بیارن قم ، دفن کنن . بهشون گفتن : ببخشید ، جنازه گم شده ، هفت روزه رفته مشهد : ) - شبهاٰی‌پرستاره | حاج‌حسین‌یکتا .
‌•🌿• ✍مولانا در مثنوی داستان شیخی را تعریف می کند که؛ در تاریکی نزدیکی صبح، افسار الاغش را جلو حمام به مردی که چهره اش نمایان نبود سپرد و به حمام رفت، وقتی برگشت دید که افسار الاغش در دست دزد معروف ده است..!! و شروع کرد به داد و بیداد. 🔸دزد گفت چرا داد و بیداد می‌کنی؟ شیخ گفت ای دزد نابه کار افسار الاغ من در دست تو چه می‌کند؟ دزد گفت تو خود در تاریکی الاغت را به من سپردی.! تازه مرا از کارم باز داشتی و حالا داد و بیداد هم می‌کنی؟ 🔸شیخ پرسید: پس چرا الاغ را ندزدیدی؟ دزد گفت: تو الاغت را به من سپردی من دزدم نه خیانتکار و چیزی را که به من سپرده‌اند به آن خیانت نمی‌کنم... 🔸مولانا در مثنوی سپس ادامه می‌دهد که : به اندازه این دزد شرافت داشته باشید و به کسانی که اموال و مهم تر از آن سرنوشت خودشان را به شما سپرده‌اند خیانت نکنید..! 🖐 -نشرصدقه جاریه- 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌•🌿• @sabkeshohadaa | سَبڪ‌ِشُھَכآ
‼️ ارزشِ هر انسان به چيزي که به آن دست مي‌يابد نيست، بلکه به هدفي است که ميلِ رسيدن به آن دارد ...! ✍ 🖐 -نشرصدقه جاریه- 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌•🌿• @sabkeshohadaa | سَبڪ‌ِشُھَכآ
🌱 خدایا! اگر بگویی لیاقت شهادت نداری، خواهم گفت: لیاقتِ کدامیک از الطافِ تو را داشته ام؟! • شهید حجت اللّٰه رحیمی • 🕊 -نشر‌صدقه‌جاریه- 𝑱𝒐𝒊𝒏⤹ ‌•🌿• @sabkeshohadaa | سَبڪ‌ِشُھَכآ