وقتی از یه موضوعی ترس داریم، ازش فراری هستیم، در اکثر مواقع بهتره که باهاش مواجه شیم، و حتی ممکنه که یه سری مواقع زندگی اون موضوعی رو که ازش میترسیم رو برامون رقم بزنه، پس باید خودمونو یه جوری اماده کنیم که از بعد از گذشت یه مرحلهٔ جدید از زندگی، از دست نریم!
زندگی پر از چالشه، پر از اتفاقای گوناگون، پر از هیجانات، پر از احساسات مختلف
این ما هستیم که تعیین میکنیم که چطور از اون چالش ها عبور کنیم و در اخر سربلند ازش بیرون بیایم
برای گذشت از این چالش ها ترس داشتن هم میتونه مارو جلوتر بندازه، و هم میتونه از هدفمون عقبمون بندازه
برای کنترل کردن اینکه چطوری تعیین کنندهٔ مسیر زندگیمون باشیم،باید به این باور برسیم که مثل همون کودکی که به کمکی های دوچرخه اش ایمان داشت، ماهم باید به خدا ایمان داشته باشیم
میدونم که از دست دادنِ عزیزت میترسی
میدونم از اینکه قراره چه نتیجه ای بابتِ زحمت های کشیده شدت بگیری، میترسی
میدونم از اینده ات میترسی
میدونم از شروع یه زندگیِ مشترک و جدید میترسی
میدونم از به دنیا اوردن بچه ای تو این اوضاع اقتصادی، میترسی
میدونم از اسیب دیدنِ نزدیکانت میترسی
اما... مگه یادت رفته که مرگ و زندگی و چطوری پیش رفتن اوضاع دست خداست؟
تا یه جایی تو باید تلاش کنی
ولی از یه جایی به بعد دیگه خودتو داغون نکن، صدِت رو بزار برای هدفت
ولی از یه جایی به بعدش رو بسپار به بالا سری
به اینکه خدات داره تلاشاتو میبینه اطمینان داشته باش
باور کن یه سری جاها یه جوری ارامش رو به قلبت راه میده که دیگه جایی برای به وجود اومدن بیماری قلبی وجود نداشته باشه
اگه از اینکه قراره یکی از عزیزات رو از دست بدی میترسی، یادت نره که همه ی ما میمیریم( البته انشاالله که شهید شیم)
اونی که باقیِ فقط خداست
پس وابسته ی کسی شو که تا ابد تنهات نمیزاره
اگه به این باور که ،نباید بخاطر اتفاق هایی که نتیجهٔ نهاییشون دست تو نیس، بترسی، برسی؛ خیلی موفق تر و اروم تر میشی
نگران نباش، آروم باش، نترس
خدا حواسش بهت هست، خب؟
برای خودت بهتره که تنها ترست فقط از خدا باشه تا خدایی نکرده خطایی رو انجام ندی و بعدا بخوای بابت نتیجش ترس داشته باشی...!