eitaa logo
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
2.1هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
4.5هزار ویدیو
159 فایل
•|به‌نام خدا|• 《به فکر مثل شهدا مردن نباش به فکر مثل شهدا زندگی کردن باش》 شهید‌ابراهیم‌هادی کپی❗️حلالت رفیق ولی برای شهادتمون و فرج آقا دعا کن شروع‌ما←¹⁰مهر¹⁴۰¹🍃 شروط🌸↓ @sabke_shohadaa_short کانال‌محفل‌هامون🌱↓ @mahfe_l کانال‌خدمات🌿↓ @ww0403
مشاهده در ایتا
دانلود
•~❄~• مڪہ‌برای‌شما،فڪہ‌برای‌من🖐🏽(: بالۍنمی‌خواهم،این‌پوتین‌های‌کهنه‌هم؛ میتوانندمرابه‌آسمان‌ببرند... ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄~• دِلـم‌ازایـن‌تـابوت‌هامیخواھَـد..! ڪہ‌بوۍعشق‌میدهـد‌ با‌لاۍدَست‌ِعـاشقـان..!🚶🏻‍♂ -مثلامـٰآهـم‌شَھیـدشیـم..!(: ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄~• سلام‌برآنان‌ که‌شبانگاهان‌ می‌جنگندوصبح‌‌ باکفن‌بازمی‌گردند!! ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄~• بـاولـایـت‌تـاشهـادت‌نـقش‌فـرزنـدان‌مـااسـت -مـافرزنـدان‌مـادرپهلـوشکـستـه‌ایـم! ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄~• برای نماز که می ایستاد،شانه هایش را باز می کرد و سینه‌ش را می داد جلو. یک بار به شهید گفتم: چرا سر نماز این طوری می کنی؟ گفت: وقتی نماز می خوانی مقابل ارشد ترین ذات ایستاده ای،پس باید خبردار بایستی و سینه‌ت صاف باشد. ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄~• میگقت: حتی‌اگہ‌یـه‌درصداحتمـال‌بِـدی‌ڪہ یـه‌نفر یه‌روزی‌برگـرده‌وتوبہ‌کنـه .. حـق‌نداری‌راجبش‌قضاوت‌ڪنۍ!🗣^^ قضاوت‌فقط‌ڪار‌خداست☝️🏼! فلذا‌حواسمـون‌باشہッ ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°|• بسم رب شهدا •|° 🍃 پویش 🍃 🌱 🌱 🙂🌿 موضوع:🌿🙂 😙 🌿 🌿 ایشان نخستین پسری بود که خداوند متعال به خانواده امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) عنایت فرمودند. در آستانه طلوع فرزند دلبند فاطمه زهرا (س)، سفری براى پیامبر گرامى اسلام (ص) پیش آمد. آن حضرت (ص) براى خداحافظی به خانه علی (ع) و فاطمه (س) رفت و ضمن سخنانى، به سفارش هاى لازم در مورد مولود مبارکى پرداختند که به زودى جهان را به نور وجود بافضیلت و شریفش، نورباران و عطرآگین خواهد ساخت، و از جمله توصیه فرمودند که او را پس از ولادت در پوشش زرد رنگ قرار ندهند. پس از رفتن پیامبر اکرم (ص)، نخستین فرزند خانه نور، در روز باشکوهى (۱۵ رمضان سال سوم هجرى) متولد گردید. اسماء بنت عمیس به همراه بانوان دیگرى، در لحظه ولادت باسعادت حضرت امام حسن مجتبى (ع) در آنجا حضور داشتند. آنان، مولود مبارک را بی آن که از توصیه پیامبر گرامى اسلام (ص) آگاه باشند، در پارچه زیبا و تمیز زرد رنگی قرار دادند. رسول مکرم اسلام (ص) پس از بازگشت از سفر، به دیدار فاطمه زهرا (س) شتافت. وقتی رسول خدا (ص) تشریف آورد، به بانوان حاضر فرمود: فرزندم را بیاورید. پس نوزاد را به آن حضرت (ص) تقدیم داشتند. او را در آغوش گرفت و فرمود: مگر فراموش کردید که از شما خواستم او را پس از ولادت، در پوشش زرد قرار ندهید؟ سپس آن پوشش را از این مولود مبارک برگرفت و پوشش سپیدى بر او افکند و رو به امیرمؤمنان علی (ع) نمود و پرسید: چه نامی برایش برگزیده ‌اید؟ امام علی (ع) فرمود: ما هرگز در گزینش نام فرزندمان بر شما پیشى نمی‌گیریم. (فاطمه (س) هم پیش از آن به پدر گرانمایه نوزاد و همسر گرامی خود، امام علی (ع) پیشنهاد کرده بود که نامى برای این نورسیده در نظر بگیرد، اما حضرت علی (ع) ضمن احترام به دخت پیامبر (ص)، فرموده بود که در مورد نامگذارى این نوزاد عزیز، بر رسول خدا (ص) و بر پیشواى بزرگ توحید، پیشى و سبقت نخواهد گرفت.) ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @mazhabijdn🍂⃟💕❫
بخشی از فضایل امام حسن🙂👇🍃 ذكاوت امام حسن مجتبى (ع) حضرت مجتبى صلوات الله عليه در سن هفت سالگى در مجلس حضرت رسول (ص) حاضر مى ‏شد، آيات وحى را كه تازه نازل شده بود ياد مى ‏گرفت و در خانه براى مادرش فاطمه (س) مى‏ خواند، هر وقت اميرالمؤمنين (ع) داخل خانه مى ‏شد مى ‏ديد كه فاطمه زهرا آيات را مى ‏خواند. مى‏ فرمود: چه كسى اينها را به تو ياد داد حال آنكه امروز نازل شده است ؟ حضرت فاطمه زهرا (س) جواب مى ‏داد: فرزندت حسن، روزى اميرالمؤمنين (ع) در خانه مخفى شد كه ببيند حضرت مجتبى چطور آيات وحى را مى‏ خواند، حسن (ع) داخل شد، آيات وحى را ياد گرفته بود، ولى تا خواست بخواند مضطرب شد و نتوانست، مادرش از اضطراب وى تعجب كرد، حضرت مجتبى جواب داد: اى مادر بيانم كوتاه آمد، زبانم بند شد، ظاهراً يك مرد بزرگوارى مرا زير نظر دارد و به من گوش مى‏دهد. در اين هنگام اميرالمؤمنين (ع) از پس پرده خارج شد و فرزند عزيزش را بوسيد و مورد تفقد قرار داد: «قال يا اُمّاه قلّ بيانى و كَلّ لِسانى لعلّ سَيّداً يَرْعانى» 1 حضرت مجتبى صلوات الله عليه از اول آشنا به آيات وحى و داراى ذكاوت خاصى بود. حلم يك نفر از اهل شام وارد مدينه شد، حضرت مجتبى (ع) را ديد كه بر مركبى سوار است و چون تحت تأثير تلقينات شوم بنى اميه قرار گرفته بود، شروع به ناسزا گفتن كرد، او تند تند اسائه ادب مى‏ كرد، امام(ع) هم چيزى نمى‏ گفت. تا وقتى كه مرد شامى آرام شد. حضرت مجتبى كه درد او را مى ‏دانست بر او سلام كرد و خنديد و فرمود: يا شيخ گمان مى‏ كنم غريب هستى، شايد امر بر تو مشتبه شده است اگر بخواهى گذشت كنيم از تو گذشت مى كنيم، اگر از ما چيزى بخواهى بتو مى ‏دهيم، اگر راهنمائى بخواهى راهنمائيت مى‏ كنيم، اگر از ما مركبى بخواهى براى تو مركب مى‏ دهيم، اگر گرسنه باشى، سيرت مى‏ گردانيم اگر عريان باشى لباست مى‏ دهيم، اگر محتاج باشى بى ‏نيازت مى‏ كنيم، و اگر حاجتى داشته باشى آنرا بر مى‏ آوريم و تا در مدينه هستى اگر در خانه ما ميهمان باشى براى تو بهتر خواهد بود، چون منزل ما وسيع و امكانات ما بسيار و موقعيت ما گسترده است. مرد شامى از شنيدن اين سخنان به گريه افتاد، سپس گفت: گواهى مى ‏دهم كه تو خليفه خدا در روى زمين هستى، خدا داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار بدهد، تو و پدرت مبغوضترين خلق در نزد من بوديد ولى فعلاً محبوبترين خلق خدا در نزد من هستيد: «ثم قال أَشهدُ انّك خليفةُ اللّه فى ارَضه، اللّهُ اعلم حيث يجعل رسالته ،كنت أَنت و ابوك ابغضُ خلق اللّهِ الىّ و الان أَنت اَحبّ خلق اللّه الىّ». سپس آن مرد وسائل خويش به خانه آن حضرت آورد و تا در مدينه بود ميهمان آن حضرت بود و بر محبت اهل بيت (ع) معتقد شد.2  درمان کمر درد در 14 روز! بدون نیاز به پزشک (مشاوره رایگان بگیر) ثبت نام  تبلیغ نگارنده گويد: معاويه و پيروان او درباره اميرالمؤمنين صلوات الله عليه و اهل بيت او، چنان تهمتهائى بستند و چنان ناروائيها نسبت دادند كه عقل متحير است و توانست ناسزاگوئى به آن حضرت را رسميت بدهد، امام مجتبى (ع) احساس كرده كه اين آدم ذاتاً بدجنس نيست ولى تحت تأثير تبليغات سوء قرار گرفته است، لذا با حلم و بردبارى او را معالجه فرمود. ياد حق ‏امام صادق (ع) مى ‏فرمايد: پدرم از پدرش به من حديث كرد كه: حسن بن على بن ابيطالب (عليهما السلام) از همه اهل زمان خود عابدتر بود، به زهد و بى اعتنائيش به دنيا و فضيلتش كسى نمى‏رسيد، چون به حج مى ‏رفت، پياده مى‏ رفت و گاهى پا برهنه مى‏ رفت. چون مرگ را ياد مى‏ كرد مى‏ گريست، و چون قبر را ياد مى‏ آورد گريه مى‏ كرد، وقتى بعث و قيامت را ياد مى‏ نمود اشك مى‏ ريخت، وقتى كه گذشتن از صراط را ياد مى‏ آورد مى ‏گريست وقتى كه در مقابل خدا قرار گرفتن را ياد مى ‏آورد فرياد مى‏ كشيد و بيهوش مى ‏شد. چون به نماز مى‏ ايستاد مفصلهاى بدنش به حركت در مى ‏آمد و چون بهشت و جهنم را ياد مى‏ كرد مانند انسان مار زده مضطرب مى‏ گشت، هر وقت به وقت خواندن قرآن به «يا ايها الذين آمنوا» مى ‏رسيد، مى ‏گفت: لبيك اللهم لبيك. در هيچ حالى او را نديدند مگر آنكه خدا را ذكر مى‏كرد. در سخن گفتن راستگوترين مردم و در بيان مطلب فصيحترين آنان بود. روزى به معاويه گفتند: اى كاش حسن بن على ابيطالب را بگوئى به منبر برود و سخن بگويد، تا معلوم شود كه سخن گفتن نمى ‏تواند، معاويه از آن حضرت خواست تا منبر برود و سخن گويد، امام سلام اللّه عليه برخاست و به منبر تشريف برد، خدا را حمد كرد و ثنا گفت. آنگاه فرمود: «يا ايها الناس من عرفنى فقد عرفنى و من لم يعرفنى فانا الحسن بن على بن ابيطالب و ابن سيدة النساء فاطمة بنت رسول الله (ص)، انا ابن خير خلق الله، انا ابن رسول الله (ص) انا ابن صاحب الفضائل، انا ابن صاحب المعجزات، و الدلائل، انا ابن اميرالمؤمنين، انا المدفوع عن حقى، انا و اخى الحسين سيدا شباب اهل الجنة، انا ابن الركن و المقام، ا