eitaa logo
سبک زندگی اسوه رسا
77.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
19 فایل
💠موسسه سبک زندگی اسوه رسا شناسه ملی 14013252154 زیر نظر محمدعلی سواعدی @MohamadAli_Savaedi ✔️ارشد اندیشه سیاسی اسلام ✔️فعال فرهنگی 🌹آموزش مرز ندارد و آموختن حقی همگانی ست 🗣ادمین @admins_1 🚥تبلیغ @mobin_gt 💳حمایت 6104337408863924
مشاهده در ایتا
دانلود
🔮جمله ای جادویی برای خاتمه به مشاجره با همسربهترین جملاتی که در حین بحث می توانید به کار ببرید:👇 ❤️میفهمم چی میگی ❤️شاید در این مورد حق با تو باشه ☝️ و هر جمله ای که به او بفهماند حرف هایش را شنیده اید و نقطه نظر او را هم در نظر می گیرید. 👈 با به کار بردن این جملات دیگر در بحث ها در نقطه مقابل و بر ضد همسرتان قرار نمی گیرید، بلکه نشان می دهید که موضوع بحث برایتان مهم است و به تمام حرف هایش گوش می دهید. ❤️فقط گفتن این جملات مهم نیست بلکه نحوه گفتن آن ها نیز مهم است. @sabkezendegi_ivle
سلام و احترام 🌹برای تمام مادران در قید حیات سلامتی دعا کنیم مخصوصا مادر بزرگوار این مخاطب همیشه همراه کانال سبک زندگی 🌸و برای تمامی مادران از دست رفته فاتحه ای نثار کنیم. التماس دعا...
. ❤️‍🔥مواظب دل پدرها باشید!❤️‍🔥 💎دلِ پدر که بشکند، متوجه نمیشوی؛ مثل مادر نیست که از اشک‌آلود شدن چشمانش، بفهمی که دلش را شکستی. 💎پدر، قامتش می‌شکند و چین‌وچروک صورتش، قلبت را آتش می‌زند.❤️‍🔥 @sabkezendegi_ivle
📙 داستان کوتاه ذهن مسموم زنى ازدواج کرد و به خانه جديد رفت بعد از مدتی ، با شوهر ، دچار اختلافات شد . هر روز ، سر موضوعات کوچک و بزرگ ، دعوا به پا می کرد . نه می خواست با او کنار بیاید نه می خواست ببخشد آنها هر روز با هم جروبحث می کردند روزی که خیلی عصبانی شده بود نزد یکی از دوستانش که داروساز بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد که بتواند با آن ، شوهر خود را بکشد . دوستش گفت : اگر سمی قوی به تو بدهم همسرت فورأ کشته می شود آنوقت همه به تو شک می کنند چون همه می دانند که باهم مشکل دارید و بعد از تحقیق پلیس و پزشک قانونی ، متوجه سم می شوند پس اگر نظر مرا بخواهی ، یک سم ضعیف ببر و هر روز در خوراک او بریز تا آرام آرام ، او را از پای درآورد . زن با خوشحالی سم را گرفت . و خواست برود که داروساز گفت : توصیه می کنم در این مدت ، تا میتوانی به همسرت مهربانی کن تا پس از مردن او ، کسی به تو شک نکند زن ، تشکر کرد و رفت . و به تمام توصیه های داروساز عمل کرد . هفته ها گذشت هر روز در غذای شوهرش سم می ریخت و با مهربانی و عشق ، به او می داد هر روز به شوهرش محبت می کرد اشتباهات شوهرش را نادیده می گرفت چون می دانست که او به زودی می میرد او را زود می بخشید کلمات و جملات محبت آمیزش ، هر روز زیادتر و متنوع تر می شدند . خواسته های او از شوهرش کمتر شد همین کارها و محبت ها باعث شدند تا اخلاق شوهر نیز ، تغییر کند . زندگی آنها پر از عشق و شادی گردید . زن اکنون خود را ، خوشبخت ترین زن جهان می داند . تا چند روز یادش رفت در غذای شوهرش سم بریزد بعد از چند روز ، یادش آمد که قرار بود شوهرش را بکشد و به او سم داد ناگهان برآشفته شد دیگر نمی خواست شوهرش بمیرد با سرعت نزد دوست داروسازش رفت و ماجرای خود را شرح داد و گفت : من او را به قدر مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد او بمیرد دارویی بده تا سم را از بدن او خارج کند داروساز لبخندی زد و گفت : آنچه به تو دادم سم نبود ، آرد بود سم در ذهن خود تو بود سم در اخلاق تو بود سم در حرفهای نیش دار تو بود و حالا ، تو با مهربانی و عشق و محبت ، آن سم ها را از خودت بیرون کردی . @sabkezendegi_ivle
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 خانمای عزیز ! 🌸 به شدت از ماهواره و تلویزیون و فضای مجازی ، دوری کنید 🌸 آنها را دشمن خود و زندگیتان ، بدانید 🌸 اگر به زندگی خود علاقه دارید 🌸 آنها را از برنامه روزانه خود حذف کنید 🌸 در عوض ، خود را 🌸 با کتاب و همسر و بچه ها ، مشغول کنید 🌸 و با عشق ، همسرداری و بچه داری کنید @sabkezendegi_ivle
✍از اینکه زنی؛ با تو دیوانه وار بحث میکند خوشحال باش دنیای زنها کاملا متفاوت و است زن اگر سکوت کرد بدان☝️ سکوتش نشانه پایان توست...👌💔 @sabkezendegi_ivle
💞یڪ‌روایت‌عاشقانہ ✍قهر بودیم ، در حال نماز خواندن بود ، نشسته بودم و توجھی به همسرم نداشتم .. کتاب شعرش را برداشت و با یک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن . ولی من باز باهاش قهر بودم؛ کتاب را گذاشت کنار و به من نگاه کرد و گفت : غزل تمام ، نمازش تمام ، دنیا مات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد . باز هم بھش نگاه نکردم! اینبار پرسید : عاشقمۍ؟ سکوت کردم؛ گفت: عاشقم گرنیستی لطفی‌بکن نفرت بورز بی‌تفاوت بودنت هرلحظه آبم میکند! دوباره با لبخند پرسید : عاشقمۍ مگه نه؟ گفتم : نه! گفت : تو نه میگویی و پیداست میگوید دلت آری ، ك این سان دشمنی یعنۍ ك خیلی دوستم داری :)! زدم زیر خنده و روبروش نشستم دیگر نتوانستم به ایشان نگویم ك وجودش چقدر آرامش بخشہ .. بهش نگاه کردم و از تہ دل گفتم: خداروشکر کہ هستۍ ♥️:) روایت ِ : @sabkezendegi_ivle